آیا انتظار می رود همجنس گرایان سکوت کنند تا موج سبز آنها را به جزیره نامعلوم بکشاند؟

تاریخ نشر :

رشید اسماعیلی در مقاله خود که در سایت روز آنلاین با تیتر «مشکل جنبش سبز چیست؟» منتشر شد می گوید:

جنبشی که با پرسش "رأی من کجاست" آغاز شد نهایتا در موقعیتی قرار گرفت که رهبران آن برای اظهار نظر در مورد "حقوق همجنسگرایان" تحت فشار قرار گرفتند؛ گویا جنبش سبز قرار بود همه‌ی مشکلات تاریخی ایرانیان را حل کند، مدام به لیست مطالبات افزوده شد و شعار‌ها رادیکالیزه شدند، در عین حال بین رادیکالیزه شدن جنبش و استقبال مردم از فراخوان‌های آن نسبت معکوسی وجود داشت. در حالی که مردم هر بار کمتر به خیابان می‌آمدند مطالبات گسترده‌تر و خواست‌ها و شعار‌ها رادیکال‌تر می‌شد بدون آنکه توجه شود این خواست‌ها و مطالبات بناست در موازنه‌ی قوای حاکم به پشتوانه‌ی کدام نیروی اجتماعی، ابزار و قدرت محقق شوند؟ مشکل مسابقه‌ی رادیکالیسم و آوانگاردیسم این است که نهایتی ندارد و سرانجام نیروهای سیاسی را از واقعیات سیاسی و اجتماعی منفک می‌کند و "اثر گذاری" و "توان بسیج" آن‌ها را به صفر می‌رساند.

البته واضح است هیچ جنبشی نه قرار است و نه می تواند همه مشکلات تاریخی ایرانیان را حل کند ولی دست کم انتظار می رود حرکت های اجتماعی ما را از چاله به چاه نیندازند.

ایشان می گویند بین رادیکالیزه شدن جنبش و استقبال مردم از فراخوان‌های آن نسبت معکوسی وجود داشت. این سخن اشکال بنیادی دارد، چه کسی آن جنبش را رادیکالیزه کرد؟ آیا آقایان موسوی و کروبی رادیکالیزه کردند؟ آیا سازمان مجاهدین خلق و پادشاهی خواهان و کمونیست ها رادیکالیزه کردند؟ یا این مردم شعار دهنده در خیابان بودند که فریاد های در درون خفه شده خود را به یکباره بیرون ریختند؟

ایشان در ادامه می گویند مشکل مسابقه‌ی رادیکالیسم و آوانگاردیسم این است که نهایتی ندارد. آیا معنی رادیکالیسم این است که همجنس گرایان با توجه به وجود مجازات مرگ در قوانین جمهوری اسلامی نگران آینده جانی خود باشند و از آقایان بخواهند در این مورد اظهار نظر کنند؟ این یعنی رادیکالیزم؟

اگر کسانی هستند که فکر می کنند ممکن است مانند گذشته همجنس گرایان و سایرین زیپ دهان را ببندند و در شطرنج سیاسی آقایان سیاست مدار و واقع گرا نقش سرباز را بازی بکنند اشتباه کرده اند، واقع گرایی برای من همجنس گرا و دیگران غیر همجنس گرا امروز این است که افراد چشم بسته بدون اینکه آقایان در مورد همجنس گرایان اظهار نظر کرده باشند و بدون اینکه در مورد مسائل غیر همجنس گرایان اظهار نظر کرده باشند و بدون اینکه معلوم باشد این امواج سبز و سرخ و سیاه و آبی قرار است ما را به کدامین سو ببرد دنبال آقایان راه نیفتند. وای بر ما اگر از گذشته خود و حال و روز کنونی خود درس نگرفته باشیم و بار دگر چنین کنیم.

آن دوره «استقلال آزادی جمهوری‌اسلامی» سال پنجاه و هفت دوره اش گذشت و احتمالا دیگر هم نخواهد توانست در جلد تازه «رای من کو» باز گردد.

اما گذشته از این حرف ها چرا ایشان از بین پیغمبر ها جرجیس را انتخاب کرد و فرمودند در مورد "حقوق همجنسگرایان" تحت فشار قرار گرفتند؟ چرا نفرمودند در مورد حجاب اجباری (حتی در فیلم تبلیغاتی رسمی آقای کروبی این پرسش از ایشان شد و در تلویزیون هم پخش شد) چرا نفرمودند در مورد اقلیت های مذهبی؟ آیا به این دلیل نیست که دیوار کوتاه تر از همجنس گرایان پیدا نکردند؟ آیا به این دلیل نبود که اگر می گفتند حجاب اجباری و اقلیت های مذهبی واکنش ها برای ایشان به صورت عینی مشخص می کرد که رادیکالیزم چیست و واقع گرایی سیاسی چیست؟، و حال اینکه کدام فشار؟ چه فشاری وارد شد؟ چه کسی فشار وارد کرد؟ از این پس یکی باید به مظلومیت حسین گریست و یکی به فشاری که برای اظهار نظر در مورد حقوق همجنس گرایان به رهبران جنبش سبز وارد شد.

برچسب‌ها: سیاست و جامعه