مجله ماها شماره شش

از دانشنامه همجنس‌گرایان
پرش به: ناوبری، جستجو


شماره 6

مجله الکترونیکی همجنسگرایان ایران

شماره 6، خرداد ماه 1384

MAHA pagecover 6.jpg

حرف های سردبیر

با دختر خانم به ظاهر روشنفکری که خبرنگار هم هست، درباره همجنسگرایی و اهمیت طرح مسائل و مشکلات آنها صحبت می کردم. با قیافه حق به جانب و روشنفکر مآبی جواب داد : «من که کاری به آنها ندارم و هر روز که از سرکارم برمی گردم، می بینم که اونجاها جمع هستن و من هم باهاشون مشکلی ندارم.» شما برخورد این خانم جوان و تحصیلکرده را چگونه می بینید؟ خود شما هم شاید از اینگونه برخوردها داشته اید.

17 ماه مه، روز جهانی مقابله با هموفوبیا است. پس مطلب سردبیر این شماره را به هموفوبیا اختصاص می دهم تا هم در معرفی این روز جهانی سهم خودم را ادا کنم و هم شاید بتوانم به برخورد جدی تر با جواب هایی از نوع جواب آن دختر خانم خبرنگار کمک کنم.

اصطلاح هموفوبیا در سال های 1967 -1970 میلادی برای توضیح پدیده ترس، واهمه و دوری گزینی از همجنسگرایان (و انواع ستم های ناشی از آن)، در غرب رواج پیدا کرد و در امتداد همان کلمه، به معنی انزوا طلبی و ترس از مکان های شلوغ قرار داشت. اما بعدها گروه Agoraphobia های حقوق بشری، همجنسگرایان و مدافعان مهاجرین و پناهندگان در غرب آن را از آن خود کرده و بار معنایی تازه ای به آن بخشیدند و با مفاهیمی همچون Xenophobia (ترس و دوری از بیگانگان و بیگانه ستیزی ) مرتبط نمودند؛ بر اساس این تعریف جدید، هموفوبیا بیماری فیزیکی نیست بلکه احساسی است که در نتیجه ناآگاهی، تعصب، عدم شناخت، عدم توان درک، خودخواهی، بی دقتی و دمکرات نبودن فرد ناشی شده و آگاهانه یا ناآگاهانه، به اشکال مختلفی در رفتار و گفتار و اعمال فرد ظاهر می شود. بر این اساس هموفوبیا پدیده ای است که ترس اجتماعی از ناشناخته ها را منعکس می کند که به نوبه خود ریشه در عدم آگاهی دارد و در نتیجه شامل یک سری پیش داوری ها و قضاوت های غیرعقلانی، غیر واقعی، غیر منطقی و بیشتر غلو شده درباره همجنسگرایی است و به ستم به بخشی از انسان های دیگر که گرایش جنسی به همجنس دارند، منجر می شود.

بیماری یا سندرم هموفوبیا درجات متفاوتی دارد؛ یکی ممکن است در رابطه با همجنسگرایی احساسی آمیخته از گناه یا آبروریزی داشته باشد، یکی ممکن است احساس ترس و چندش آور را بیان کند، در دیگری به صورت عصبیت و نفرت نسبت به همجنسگرایان تظاهر کند و در بخشی اندک هم توسل به خشونت فیزیکی مستقیم بر علیه همجنسگرایان را باعث گردد. دوری گزیدن از همجنسگرایان، مثلا اتمام دوستی یا طرد فرزند، دوست یا همکار و پرهیز از معاشرت با او به دلیل همجنسگرا بودنش، تعریف جوک و لطیفه های تحقیرآمیز درباره همجنسگرایان و ... از دیگر نشانه های هموفوبیا است.

هموفوبیا در دستگاه قضایی ایران با قوانینی به شدت مغایر حقوق بشری، به رسمیت شناخته شده و قانونی گردیده است، با این همه در چند سال اخیر، طرز نگاه به همجنسگرایان در مجامع روشنفکری کشور دچار تحول مثبت و قابل توجهی شده است، ولی درجه این تحول هنوز آنچنان نیست که به حمایت علنی و مستقیم گروه ها و تشکلات مختلف روشنفکران و مدافعان حقوق بشری از ما همجنسگرایان فرا روید. هر چند این تحول، خود یک قدم به رو جلو و قابل تقدیر است، اما به هیچ وجه کافی نیست. شناخت بهتر ازهموفوبیا امکان و فرصتی فراهم می آورد تا قدم بعدی، یعنی حمایت صریح و علنی از حقوق همجنسگرایان، راحت تر و آسان تر برداشته شود؛ به عبارتی افشاء هموفوبیا، روشنگری درباره آن و تلاش برای زدودن ترس جامعه، نه برای دلسوزی یا کمک به همجنسگرایان بلکه برای اصلاح روان خود جامعه، معرفی دانش های تازه به آن و کمک به سنت زدائی است، چرا که نه همجنسگرایان و نه همجنسگرایی به خودی خود مشکلی را به وجود نمی آورند، بلکه هموفوبیا است، که آن هم از ترس و ناآگاهی نشآت می گیرد، و این خود نوعی بیماری است و مشکل زا.

آگاهی رسانی درباره همجنسگرایی و همجنسگرایان، تلاش برای لغو قوانین تبعیض آمیز، بالا بردن دانش و اطلاعات عمومی درباره مسائل، نیازها و گرایشات جنسی متن وع انسان ها و کمک به علنی شدن همجنسگرایان در جامعه از جمله راه های عمده غلبه بر سندرم هموفوبیا در کشور می باشند، و این به معنی جدیت جامعه و روشنفکران آن برای اصلاح اجتماعی و کمک به مردم و جامعه برای غلبه بر ترس ها و ناشناخته هاست.

سردبیر


همجنسگرایان و افسردگی

ویژه نامه شماره 2 مجله ماها

شماره 6، خرداد ماه 1384

در این ویژه نامه می خوانیم:

افسردگی بطور عام

دلایل افسردگی

چه کسانی بیشتر در معرض افسردگی قرار دارند؟

درمان همجنسگرایان و افسردگی

شرایط امروزی همجنسگرایان

چه باید بکنیم؟

آغاز به کار «رادیوی اینترنتی همجنسگرایان ایران » و انتشار مجله «چراغ»

سازمان همجنسگرایان ایران (که در ضمیمه شماره قبل مصاحبه ای با مسئول آن داشتیم) دست به ابتکار جالبی زده و انتشار برنامه رادیویی به زبان فارسی برای همجنسگرایان ایران را آغاز کرده است. انتشار برنامه رادیویی اینترنتی بدون شک نقطه عطف مهم دیگری در مسیر اطلاع رسانی و همیاری و گسترش آگاهی و استحکام پیوندها بین همجنسگرایان کشور است، هر چند که این رادیو در خارج از کشور تهیه و پخش شود اما چه باک؟ چرا که برنامه رادیویی را میتوان با ایمیل به هرعلاقمندی ارسال داشت. ما فقط دو برنامه این رادیو را دریافت داشته ایم و طول اجرا برنامه نسبتا کوتاه ( 15 دقیقه) می باشد، اما برای شروع کار کافی است و نفس حرکت و اراده در پخش برنامه مهم است. شکی نداریم که اگر گردانندگان این رادیو کار خود را جدی بگیرند و با افزودن بر طول برنامه، موضوعات متنوعی مث لا مصاحبه با افراد مختلف، گزارش از شهرهای ایران، اخبار، مصاحبه با فعالان ایرانی در امر حقوق بشر، گزارش از مناسبت ها، جشن ها، فستیوال ها، کنفرانس ها و برنامه های همجنسگرایان در کشورهای مختلف، گزارش هایی از طرح چگونگی مسائل و مشکلات همجنسگرایان در جوامع و گروه های ایرانی خارج از کشور و ... را در دستور کار خود قرار دهند، می توانند تاثیر بسیار مهمی بر روند حرکت همجنسگرایان کشور داشته باشند. این امر اما زمانی امکان پذیر خواهد بود که خود همجنسگرایان داخل (و خارج کشور) به یاری بشتابند و از این رادیو به هر شکلی که می توانند حمایت کنند؛ از معرفی وسیع آن در سطح کشور گرفته تا تماس با رادیو، تهیه برنامه های محلی برای آن، ارسال خبر از شهرهای مختلف و همکاری های دیگر.

MAHA 6 img1.gif

اما اگر همجنسگرایان ایران از تلاش هایی که صورت می گیرند حمایت نکنند، مسلما باعث دلسردی فعالان آن خواهد شد و این مایه تاسف است. امیدواریم که چنین نشود و گردانندگان رادیوی همجنسگرایان ایران با کمک و حمایت وسیع دیگر دوستان و علاقمندان مواجه شده و بتوانند برنامه های جالب و متوعی ارائه دهند و در شکوفایی گفتمان و فرهنگ همجنسگرایان و اعتماد به نفس آنان یاری رسان باشند.

خبر خوب دیگر انتشار مجله ای بنام «چراغ » از طرف سازمان همجنسگرایان ایران است که تا این لحظه فقط یک پیش شماره آن منتشر شده است. مجله چراغ که به صورت پی دی اف چاپ و منتشر می شود، هم در سایت اینترنتی سازمان همجنسگرایان ایران قابل دریافت می باشد و هم از طریق ایمیل.

مسلما هر چه تعداد نشریات و دیگر فعالیت ها بیشتر و متنوع تر باشد بهتر است، و چه خوب اگر دوستان دیگری که توان و امکانش را دارند هم وارد این عرصه شوند. چرا که یک یا دو نشریه، به تنهایی توان پاسخگویی به همه نیازهای جامعه همجنسگرایان کشور را ندارند.

ماها به نوبه خود تولد «رادیوی فارسی زبان همجنسگرایان ایران» و مجله «چراغ» را تبریک گفته و برای دست اندرکاران آنها موفقیت هر چه بیشتر را آرزومند است.

وبسایت سازمان همجنسگرایان ایران:

http://www.pglo1.org

http://www.pglo2.org

http://www.pglo.org

pglo@pglo1.org

وبسایت رادیوی اینترنتی همجنسگرایان ایران:

http://www.radio.pglo1.org

radio@pglo1.org

وبسایت نشریه چراغ:

http://www.cheragh.pglo1.org

payam@pglo1.org


تشکر از مسئولان وبسایت هایی که مجله ماها رادر وبسایت خود گذاشته اند با اطلاع شدیم که وبسایت های زیر مجله ماها را برای استفاده خوانندگانشان در وبسایت خود گذاشته اند. (اگر دیگر ان هم ماها را معرفی کرده و یا آن را در وبسایت خود گذاشته اند و ما اسمی از آنها نبرده ایم، به دلیل بی اطلاعی ما بوده است و از آنان پوزش می خواهیم.)

از مسئولین وبسایت ها و همینطور خوانندگان آنها خواهش می کنیم که اگر ماها را معرفی می کنند یا آن را در وبسایت خود می گذارند به ما خبر دهند تا در هر شماره اعلام کنیم:

آوای زن: http://www.avayezan.org

آهای گل شقایق: http://kermangay.persianblog.com

فرهنگ گفتگو: http://www.iranglobal.dk

( البته مسئول سایت فرهنگ گفتگو به جای گذاشتن پی دی اف ماها به وبلاگ گل شقایق لینک داده بود و ما از ایشان خواستیم که اصلاح کنند ولی نتیجه ای نگرفتیم.)

روزنه: http://www.rowzane.com

وقتی وایکینگ های دانمارکی تاریخ می نویسند

وقتی اسم کشور دانمارک را می شنوید چه چیزی در ذهنتان تداعی می شود؟ پنیر و لبنیات دانمارکی؟ گوشت دانمارکی؟ فیلسوف دانمارکی کی یر کگارد؟

اگر همجنسگرا هستید، بهتر است که از این به بعد دانمارک چیزهای مهم دیگری در ذهنتان تداعی کند : در جهان، اولین مجله درباره همجنسگرایی در دانمارک چاپ شد، اولین گروه متشکل همجنسگرایان در جهان در کشور دانمارک شکل گرفت و قانون ثبت ازدواج همجنسگرایان برای اولین بار در دانمارک تصویب گردید.

همه این اتفاقات چگونه در یک کشور کوچک 5-4 میلیونی در شمال اروپا اتفاق می افتد؟

با هم نگاهی به زندگی و مبارزات یکی از همجنسگرایان دانمارکی که پیشاپیش دیگران حرکت کرده بیندازیم، تا شاید بتوانیم سئوال فوق را جواب دهیم.

این عکس نامزدی، نشان می دهد که چگونه اکسگیل، از همان آغاز، در سال 1950 پیوند خود را به عنوان یک ازدواج مطرح کردند.

اکسل* در 23 برج شش سال 1948 اولین انجمن همجنسگرایان با نام اف - 48* در دانمارک تشکیل می دهد. همجنسگرایان دانمارکی به پاس این جرات و زحمت او، آنچنان به حمایت از او بر می خیزند که تنها در خلال سه سال 1339 نفر در آن عضو شده بودند و در سال 1952 (چهارمین سال تاسیس )، وقتی اکسل از ریاست گروه کناره گرفت تعداد اعضا به 2600 نفر رسیده بود. شعبات اف 48 - بلافاصله در کشورهای سوئد و نروژ هم تآسیس شدند. بعد از آن اکسل «انجمن جهانی همجنسگرایان » را بنیاد نهاد به نام IHWO*، که از سال 1954 تا 1970 فعالیت می کرد. فکرش را بکنید که در آن سال ها این انجمن بین الملی توانست کنگره ای جهانی با شرکت 150 نفر از کشورهای مختلف برگزار کند.

وقتی اکسل انجمن اف - 48 را تاسیس کرد، رئیسش او را از کار اخراج کرد، مردم محل او را از محله راندند و حزب سیاسی که به آن تعلق داشت او را از تشکیلات حزب اخراج کرد، دوستان قدیمی با او قطع رابطه کردند و در نهایت مجبور شد که شهر خود را ترک کند و به کپنهاگ، پایتخت، پناه ببرد. در این شهر بود که سایه همزاد خود، ایگیل* را ملاقات کرد و با هم پیمان دوستی و زندگی مشترک را بستند.

اگر اکسل اولین فردی بود که همجنسگرایی خود را علنی کرد، اکسل و ایگیل اولین جفت همجنسگرای علنی دانمارکی شدند. آنها برای اعلام پیمان دوستی خود حروف اسامی اول خود را با هم قاطی کرده و فامیل مشترکی برای خود برگزیدند: اکسگیل*. آنها برای اعلام علنی دوستی و پیمان خود حتی کت و شلوارهای یک رنگی می پوشیدند که در آن سال ها، گاهی با اعترض بعضی ها مواجه می شد، اما این رسمی شد که سال ها بعد در مراسم ازدواج همجنسگرایان دانمارکی جا افتاد که جفت ها کت و شلوار یک رنگ را انتخاب می کردند.

انجمن اف - 48 شش ماه بعد از تشکیل، مجله ای بنام «دوست »* را منتشر کرد که سردبیر آن هلمر فوگدگارد بود و قلم پر قدرت و تیزی داشت، اما این مجله بدون عکس چاپ می شد، تا یک سال بعد وقتی اولین شماره عکس دار (عکس لخت مردانه) را منتشر کرد، هزاران نسخه آن به فروش رسید و تقریبا دیگر مجلات همجنسگرایان در جاهای دیگر هم با چاپ همین عکس (اکسل و ایگیل) شروع بکار کردند. سال ها بعد همین عکس بنا به اهمیت تاریخی آن در مجله «مدل مردانه» منتشر شد.

مجله «دوست» بر علیه حملات پلیس به همجنسگرایان و سختگیری های پلیس مطالب تندی می نوشت و آنها را به باد انتقاد می گرفت و به همین دلیل، پلیس جفت « اکسگیل» را دستگیر و روانه زندان کرد که به مدت یک سال در زندان بودند. بعد از آن شدت عمل پلیس چنان شدید شد که در سال 1955 در یورشی وحشیانه به همجنسگرایان، هزار نفر را دستگیر کرده و به محاکمه کشاندند. هدف پلیس جلوگیری از انتشار مجله «دوست» بود و محاکمات علنی همجنسگرایان هم حالت نمایشی و جهت وارد کردن فشار به بقیه بود، به خصوص که ریاست دادگاه دستور داد که: «به مجرمانی که به سکس با همجنس خود دست می زنند باید سم موش خورانده شود.»

از آنجا که مجله «دوست» عکس پورنوگرافی مخالف قانون چاپ نکرده بود، دادگاه با استناد به یک قانون عجیب و غریب (هوس اندیشی)، جفت اکسگیل را به یکسال زندان محکوم کرد. همین هجوم به همجنسگرایان دانمارک به تصویب قانون شدید دیگری در سال 1961 منجر شد که تا سال 1965 اجرا می شد.

اکسل سرا؛ بهشت گی های دانمارکی
عکس هوایی از ایگیل اکسیل

بعد از پایان دوره زندان، هنگام آزادی، رئیس زندان از آنها خواست که دیگر نباید با هم دیده شوند ولی آنها رو به او کرده و اعلام می کنند که «ما با هم پیمان زندگی بسته ایم و به همین دلیل هم نام مشترک اکسگیل را برای خود برگزیده ایم » و جواب می گیرند که پس تا آخر عمر مورد پیگرد قرار خواهند گرفت. فشار و پیگردها تا سال ادامه داشت که طی هجومی به خانه اکسگیل، پلیس مقدار زیادی عکس و نوشته را ضبط و آنها را به آتش کشید. بعد از آن همجنسگرایان دانمارک به 1968 فعالیت های خود شدت بخشیدند و به مرور دولت هم رفتار بهتری نسبت به آنها اتخاذ کرد تا جایی که دیگر همجنسگرایی به عنوان جرم تلقی نمی شد، پس اکسگیل «اکسل سرا»* را افتتاح کردند.

اکسل سرا، با 800 متر مربع مساحت، سابقا ساختمان یک مدرسه قدیمی بود و دارای بیست اتاق، یک استخر شنا و باغی به مساحت 5000 متر مربع بود. اکسل سرا به بهشت گی های دانمارکی معروف بود، در واقع محل «سازمان ملل همجنسگرایان » بود، چرا که همجنسگرایان ملیت های مختلف که به دانمارک سفر می کردند به این محل هم سر می زدند. گفته می شود که در یکی از شب ها، همجنسگرایانی از 16 ملیت مختلف در آن جا حضور داشته اند.

اما وقتی وزارت دارائی دانمارک اعلام کرد که اگر یکی از آنها فوت کند، دیگری از معافیت مالیاتی مخصوص زوج های غیر همجنسگرا محروم خواهد شد، چون جفت اکسگیل تا آن زمان حق ثبت قانونی پیمان همسری خود را نداشتند این محل را در سال 1980 تعطیل کردند. البته 9 سال بعد از آن، ثبت ازدواج همجنسگرایان در دانمارک قانونی شد.

بعدها دو تشکل دیگر همجنسگرایان، بی بی اف (در سال1971) و ال بی (در سال1974) هم تشکیل شدند ولی هر کدام فقط چند سالی دو ام آوردند که بعد از انحلال، آنها انجمن قدیمی اف 48 - برای پاسداری از همه تلاش های همجنسگرایان، اسم خود را به «ال بی ال / اف - 48» تغییر داد و در سال 1975 به اکسل عضویت افتخاری اعطا نمود.

تلاش ها و فعالیت های اولیه برای قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان در سال 1984 توسط کمیسیون دولتی رد شد، اما در سال 1988 در یک آمارگیری کشوری توسط همین کمیسیون معلوم گردید که اکثریت مردم دانمارک موافق قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان هستند ( 57در صد موافق و 25 درصد مخالف )، به همین دلیل در 26 ماه مه 1989 مجلس دانمارک لایحه «همسری قانونی» همجنسگرایان را به تصویب رساند که از اول اکتبر همان سال قابل اجرا بود.

سه زوج اول
به ترتیب از سمت راست : زوج اول : اکسل و ایگیل اکسگیل، زوج دوم : ایوان لارسن و اوو کارلسون، زوج سوم: لی لووف و ولکمن

انجمن ال بی ال / اف - 48، از بنیانگذار خود اکسل و دوستش ایگیل تقاضا کرد که به پاس تلاش های خود، در همان روز اول که قانون ثبت «همسری» تصویب می شود، رابطه خود را رس ما قانونی کنند و به این طریق اولین زوج رسمی و قانونی همجنسگرایان در جهان همان اکسگیل دانمارکی شدند. از آنجا که اکسگیل نمی خواستند به عنوان تنها جفتی که در آن روز رابطه خود را قانونا ثبت می کنند باشند، ده جفت دیگر هم به آنها ملحق شدند؛ پس اولین جفت اکسل( 74ساله ) و ایگیل ( 67س اله)، دومین جفت کشیش لوتر به نام ایوان لارسن و روانشناس اوو 45کارلسون(هر دو 42 ساله )، سومین جفت یک معلم بنام لی لووف ( ساله) و دوستش، دانشجویی بنام ولکمن( 27ساله) بودند. البته دیگرانی هم بودند اما به خاطر حضور خبرنگاران و ... ترجیح دادند که ازدواج خود را به عقب بیندازند.

درمراسم ازدواج، معاون شهردار، توم آلبری، متنی را قرائت کرد که تقریبا مشابه همان متنی است که در مراسم ثبت ازدواج غیر همجنسگرایان قرائت می شود. ساختمان شهرداری مملو از خبرنگاران، گزارشگران و عکس بردارن روزنامه ها و خبرگزاری های سراسر جهان بود. رسم بر این است که در روز یکشنبه (روز تعطیلی )، مراسم ازدواج در شهرداری اجرا نمی شود، اما کارکنان آن داوطلبانه به سر کار رفتند تا امکان ازدواج همجنسگرایان در اولین روز اجرای قانون را ممکن سازند. البته توم آلبری (معاون شهردار ) و رئیس انجمن ال بی ال / اف - 48 با هم دست به تلاش ها و فعالیت های وسیعی زده بودند تا برگزاری مراسم ثبت ازدواج در روز یکشنبه (اولین روز قابل اجرا بودن قانون) را ممکن سازند؛ چرا که تاثیر سمبلیک چنین حرکتی انکار ناپذ یر بود. در مصاحبه با خبرنگاران، اکسگیل از جمله گفته بودند:

« البته ما امی دوار بودیم که به عدالتی برسیم، اما حتی خواب چنین روزی را هم نمی دیدیم. از اینکه ازدواج ما با حضور اینهمه وسائل ارتباط جمعی اتفاق می افتد ناراحت نیستیم، چرا که این بهائی است که ما برای ساختن تاریخ می پردازیم.»

و درباره ازدواج نکردن در کلیسا گفتند:

« برایمان اصلا مهم نیست، چرا که ما مذهبی نیستیم و رابطه ی همیشه بازی با هم داشته ایم.» و در پاسخ این سئوال که چه حرفی برای همجنسگرایان دیگر کشورها دارید، اینگونه جواب دادند که: «باز باش و علنی. بیا بیرون، مبارزه کن. این تنها راه برای تغییرات است. اگر هر کسی بی رون بیاید و خود را علنی کند دیگر کسی پنهان نخواهد ماند.»

از زندان کشیدن برای آزادی و به خاطر روابط هم پیمانی خود، تا ثبت رسمی و قانونی همسری در ساختمان شهرداری کپنهاگ، فراز و نشیبی بود که اکسگیل با هم طی کردند و به الگوی میلیون ها همجنسگرا در جهان تبدیل شدند که با تلاش و اراده می توان فرهنگ و قانون را عوض کرد.

وقتی مراسم رسمی به پایان رسید و همسران به محوطه شهرداری قدم گذاشتند، جمعیت زیادی که منتظر آنها بودند با شامپاین از آنها استقبال کرده و نقل و نبات به سر و رویشان پاشیدند. آنها بعدا با کالسکه / مخصوصی از خیابان های شهر گذشته به محل انجمن ال بی ال اف - 48 رفته و در آنجا از مهمانان دعوت شده پذیرائی کردند.

از زندان کشیدن برای آزادی و به خاطر روابط هم پیمانی خود تا ثبت رسمی و قانونی همسری خود در ساختمان شهرداری کپنهاگ، فراز و نشیبی بود که اکسگیل با هم طی کردند و به الگوی میلیون ها همجنسگرا در جهان تبدیل شدند که با تلاش و اراده می توان فرهنگ و قانون را عوض کرد. در سال 1989 دیوار جدایی بین جفت های همجنسگرا در دانمارک فرو ریخت، اما تاثیر جهانی آن چنان است که جهان دیگر همانی بود دیگر نخواهد بود. به فاصله کوتاهی بعد از آن، در سوئد (سال1993 ) و نروژ (سال1995 ) هم قانون ازدواج همجنسگرایان به تصویب مجالس آن کشورها رسید. تا امروز حدود 10 کشور مختلف چنین قانونی را تصویب کرده و یا در حال بحث و بررسی آن می باشند.

قانون ثبت رسمی همسری همجنسگرایان در دانمارک به عنو ان یکی از وقایع مهم تاریخ مبارزات همجنسگرایان در جهان به ثبت رسیده است*.

اکسل و ایگیل در مجموع 46 سال با هم زندگی کردند که شش سال آخر آن همسر قانونی بودند. آنها تا شش ماه بعد از ثبت ازدواج همچنان مورد توجه وسائل خبری و رادیو و تلویزیون های محلی و جهانی بودند. در سال آخر زندگی مشترک با هم به کشورهای زیادی سفر کردند از جمله از آمریکا، چین، کشورهای جنوب شرقی آسیا، مکزیک و چندین کشور آفریقایی دیدن نمودند.

اکسل و ایگیل به مدت 46 سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتند. عکس : سال 1989

ایگیل در سال 1995 بر اثر سکته مغزی در گذشت. او بعد از بستن اکسل سرا، در 58 سالگی 85 راننده اتوبوس شهری شده بود و این شغل پر از استرس ضعف قلبی او را باعث شد. اکسل حالا ساله است و مشغول نوشتن بیوگرافی خود می باشد.

روز 23 ماه شش سال1998، پنجاهمین سالگرد تاسیس انجمن اف 48 / ال بی ال بود و به همین مناسبت قرار است نامه ها و دست نوشته های اکسل در آرشیو مرکزی دانمارک نگهداری شود.

اینها نشان می دهد که حرف های کسانی که همجنسگرایی و آزادی همجنسگرایان را نتیجه فرهنگ غربی می دانند چقدر بی پایه و اساس است.

همجنسگرایان غربی برای آزادی خود تلاش کرده و با همکاری و همیاری همدیگر توانسته اند به حقوق خود دست یابند، پس اگر امروز همجنسگرایان در غرب به آزادی خود رسیده اند به این دلیل است که برای آن مبارزه کرده و حاظر به پرداخت بهای آن شده اند.

برای مطالعه بیشتر درباره اکسگیل، می توانید به سایت های زیر مراجعه کنید:

http://users.cybercity.dk/~dko12530/

http://andrejkoymasky.com/liv/fam/bioa2/axgi1.html

پانوشت ها


1. Axel

2. F - 48

3. International Homosexual World Organisation

4. Eigil

5. Axgils

6. Vennen

7. Axelhus

8. وقایع دیگری شامل؛ شورش استون وال در نیویورک در سال 1969 (در شماره بعدی گزارشی درباره آن خواهیم داشت)، تظاهرات ششصد و پنجاه هزار (650000) نفری همجنسگرایان در شهر واشنگتن در دفاع از حقوق گی و لزبین ها در سال 1987، و جنبش 1988 همجنسگرایان بریتانیا بر علیه ماده 28 قانون.

خوش خبر باشید

گاهی حوادث و تحولات سریع اتفاق می افتند و همین هاست که امید را در دل ها می آفریند و غلطک وار بر سرعت حوادث و تحولات می افزایند و خود زمینه را برای فعالیت های بعدی هموار می کنند. در یک ماهی که از انتشار شماره قبلی ماها می گذرد، چند مسئله جالب، مهم و امیدوارکننده اتفاق افتاده که هر کدام نیاز به بررسی جداگانه دارد، اما در اینجا فقط تیتروار اشاره کوتاهی به آنها می کنیم.

اولین خبر خوش، اغاز به کار برنامه رادیوی اینترنتی برای همجنسگرایان کشور و انتشار مجله چراغ است که در مطلبی جداگانه به آنها پرداخته ایم. خبر خوش دیگر انتشار یک بیانیه مشترک توسط جمعی از وبلاگ نویسان همجنسگرا، افراد منفرد، سازمان همجنسگرایان ایران و مجله ماها است که خود می تواند تجربه ای تازه و جالب برای همکاری و هماهنگی فعالیت های بعدی باشد. هر چند که تعداد وبلاگ نویسان و همینطور افراد منفرد امضاء کننده می توانست بیشتر از این باشد، اما برای شروع کار کافی است و امیدواریم در آینده همکاری ها وسیع تر و گسترده تر باشند. هرچند که این بیانیه آنطور که باید و شاید در جامعه انعکاس نیافت، اما نتیجه جالب آن همانا اظهار وجود و اعلام حضور همجنسگرایان ایران در عرصه جهانی بود و در سایت بین الملی «روز مقابله با هموفوبیا»، نام ایران در کنار کشورهای دیگر قرار گرفت و صفحه ای مخصوص کشور ایران (به زبان فارسی) در آن سایت قرار گرفت. (لینک آن برای علاقمندان: http://www.idahomophobia.org/article.php3?id_article=128)

خبر خوش دیگر همانا برگزاری همایش رنگین کمان بود. این همایش در نوع خود اولین گردهمایی مبتلایان به اچ .آی.وی و ایدز در کشور با شرکت نمایندگان نهادهای دولتی بود. یکی از مشکلات مطرح شده در این نشست، نبود گروه های خودیار بود، اما خبر خوش دیگر دایر کردن سایت «پرشاپلاس» توسط بنیاد ایدز ایران که خود را یک نهاد فعال غیردولتی معرفی می کند است و ما امیدواریم این بنیاد بتواند در شکل گیری گروه های خودیار (که نبود آنها در گردهمایی رنگین کمان به عنوان یک مشکل مطرح شد ،) نقش مثبتی ایفا نماید. پرشاپلاس، « ارائه الگوی مناسب از یک نهاد غیر دولتی فعال در زمینه HIV/AIDS در منطقه خاورمیانه» را جز اهداف کلان خود معرفی کرده و می نویسد که قصد دارد «به نیازها و دغدغه های همه گروه های اجتماعی پاسخی درخور دهد».

همجنسگرایان یکی از این «گروه های اجتماعی » می باشند و ما امیدواریم که برنامه ریزان و مسئولان بنیاد ایدز ایران از خودمحوری ها و تنگ نظری هایی که تاکنون در کشور رایج بوده به دور باشند و سیاست و برنامه های خود را واقعا برای همه گروه های اجتماعی، از جمله همجنسگرایان تنظیم کرده و برای مشارکت فعال آنها در مبارزه با ایدز و در ایجاد گروه های خودیار تلاش نمایند. در عین حال تاکید می کنیم که برخورد فعال و مسئولانه افراد جامعه همجنسگرایان کشور با بنیاد ایدز ایران و سایت آن، بسیار مهم و ضروری است و ما همه دوستان را به همکاری و شرکت در فعالیت های بنیاد، ارائه پیشنهاد و گرفتن مسئولیت دعوت می کنیم و فکر نکنیم که این بنیاد فقط برای کسانی است که اچ.آی.وی یا ایدز دارند.

آدرس سایت پرشاپلاس برای علاقمندان: http://www.persiaplus.org

حل یک معضل اجتماعی نیازمند مشارکت همه شهروندان آگاه و مسئول است

MAHA 6 img7.gif

حل مشکلات و معضلات اجتماعی، نیازمند تلاش مشترک همه شهروندان است. از آنجا که هموفوبیا* یعنی سرکوب، بی عدالتی، پیشداوری، تبعیض و ستم نسبت به همجنسگرایان، یک معضل اجتماعی است و نه خود همجنس گرایی، لذا راه حل آن هم تنها به همجنسگرایان مربوط نمی شود، بلکه مشارکت همه کنشگران، روشنگران و آگاهی دهندگان جامعه و کلا همه شهروندان آگاه و با مسئولیت، فارغ از اینکه حامل کدام گرایش جنسی هستند را می طلبد. هرچند که شدت و غلظت هموفوبیا در جاهای مختلف متفاوت است اما این پدیده زشت فرهنگی مختص کشور و جامعه ما نیست بلکه در همه کشورها و جوامع بوده، هست و روزانه اِعمال و باز تولید می شود، به همین سبب مقابله با آن هم نیازمند یک حرکت جهانی است. با آگاهی از این موضوع، تعدادی از سازمان های حقوق بشری جهانی به همراه سازمان های مدافعان حقوق اقلیت های جنسی، پیشنهاد تعیین روز 17 ماه مه ( 27 اردیبهشت ) به عنوان روز جهانی مقابله با هموفوبیا را مورد حمایت قرار داده و قرار است امسال، برای اولین بار در بیش از 40 کشور مختلف جهان مراسمی برگزار شود*. علت انتخاب این روز مصادف بودن آن با روزی است که سازمان بهداشت جهانی در سال 1990 میلادی همجنسگرایی را از لیست بیماری های روانی خود حذف کرد.

ما همجنسگرایان ایرانی منتشرکنندگان این بیانیه، همصدا با جامعه همجنسگرایان جهان، ضمن اعلام حمایت مج دد از ابتکار روز جهانی مقابله با هموفوبیا، از همه هموطنان می خواهیم که به مسئولیت خود برای حل معضل فرهنگی - اجتماعی هموفوبیا عمل کرده و آن را جزئی از تلاش خویش برای ساختن ایرانی مدرن، دمکرات و امروزی قرار دهند.

مسلما با توجه به شرایطی که همگان از آن آگاهن د، امکان برگزاری مراسم علنی روز 17 ماه مه در کشور وجود ندارد، اما جهت دهندگان افکار عمومی، روزنامه ها، سایت ها، رادیو - تلویزیون ها، روشنگران و .... می توانند در حد توان خود از جمله با چاپ و پخش مطالب، نوشته، مصاحبه، بحث و...، به معرفی این روز و اهمیت آن اقدام کنند.

23 اردیبهشت 1384

جمعی از وبلاگ نویسان همجنسگرا

ماها (مجله الکترونیکی همجنسگرایان ایران)

سازمان همجنسگرایان ایران

تعدادی از همجنسگرایان منفرد از تهران، اصفهان، مراغه، تبریز، شیراز، اصفهان و بوشهر


1- رای آشنائی بیشتر با «هموفوبیا»، می توان در جستجوگرها بدنبال کلمه Homophobia گشت.

2- رای اطلاع بیشتر به سایت زیر مراجعه کنید: http://www.idahomophobia.org

3- نتیجه فعالیت ها و اقدامات هموطنان در سایت مربوط به این روز که یک سایت بین المللی است و اخبار برگزاری این روز را در سراسر جهان منتشر خواهد نمود، در بخش مربوط به ایران منعکس خواهد شد. بنابراین لطفا فعالیت ها و اقدامات خود را جهت انعکاس در سایت مربوطه، به اطلاع ما برسانید.

آدرس ایمیل برای تماس: antihomophobiainiran@yahoo.com


هدف: ارائه اطلاع به شما درباره روز جهانی مقابله با هموفوبیا (IDAHO : International Day Against Homophobia)، جهت اعتراف جهانی به افراد لزبین، گی و ترانس سکشوال که در روز 17 ماه مه در 40 کشور جهان برگزار می شود.

اهداف عملی این روز کدامها هستند؟

عملا اولین هدف؛ دامن زدن به فعالیت ها است. فعالیت ها می توانند اشکال مختلفی به خود بگیرند. راه اندازی بحث و گفتگو، برگزاری نمایشگاه، برنامه های رادیوئی، نمایش فیلم، مسابقه داستان کوتاه، آگاهی رسانی و...

دومین هدف چنین روزی هماهنگی و برجسته کردن تلاش های ماست. اگر همه تلاش های ما در یک روز صورت بگیرند، برجسته و به چشم می آیند و به مرور که این روز سالانه تکرار می شود، وسایل ارتباط جمعی و افکار عمومی بیشتر ملتفت مسائل مطروحه خواهند شد و در جریان شکست و پیروزی ها قرار می گیرند. علاوه بر آن، کسانی که به هماهنگی چنین روزی اقدام می کنند می توانند از اقدامات خود و نتایج آن گزارش دهند؛ اطلاع دهی به ژورنالیست ها و مبادله اخبار موفقیت با دیگر سازمان دهندگان محلی.

این پروژه هدف سومی هم دارد؛ وارد کردن این روز به تقویم محلی در حداکثر ممکنی از کشورها، و بعد ا، چرا که نه، تصویب آن در سطح جهانی. مسلما این یک هدف دراز مدت و ایده آل است، اما اعتراف رسمی تنها یک حرکت سمبلیک نیست، چرا که همانطور که همه می دانیم، سمبل انعکاسی از قدرت هم هست.

چنین اعترافی به اصرار به مبارزه خدمت می کند. همینطور این فرصت را می دهد تا نشان دهیم که مقابله با هموفوبیا تنها به لزبین ها، گی ها، بای / ترانس سکشوالها محدود نمی شود، بلکه مسئولیت حاکمان و جامعه نیز هست.

همراهان پروژه IDAHO چه کسانی هستند؟

اولین همراه IDAHO، سازمان جهانی همجنسگرایان، ایلگا (ILGA) می باشد. IDAHO همچنین توسط این نیروها هم مورد حمایت قرار گرفته است:

ائتلاف لزبین های آفریقا، انجمن حقوق بشر اروپا، حزب سبز اروپا، کمیته گی و لزبین های عضو پارلمان اروپا، فدراسیون بین الملی حقوق بشر، کمیسیون بین الملی حقوق بشر همجنسگرایان، گروه سوسیالیست های عضو پارلمان اروپا، گروه سبزهای عضو پارلمان اروپا، گروه لیبرال و دمکرات عضو پارلمان اروپا، گروه سبزهای عضو پارلمان اروپا، کنگره جهانی همجنسگرایان یهود و...

علاوه بر اینها، IDAHO توسط منفردین و سازمان های ملی (همجنسگرای ان) در همه کشورهایی که مراسم این روز برگزار می شود مورد حمایت قرار گرفته است. این کشورها عبارتند از آلبانی، آرژانتین، بلژیک، برزیل، بلغارستان، کانادا، چین، کلمبیا، کوستاریکا، اکوادور، فرانسه، لیتوانی، مالت، مکزیک، نامیبیا، نپال، نیجریه، لهستان، پرتقال، رومانی، روسیه، سنگال، اسلواکی، اسپانیا، سوئد، اوگاندا، اوکرائین، بریتانیا، آمریکا و ونزوئلا.

این روز کی برگزار می شود؟

این روز در 17 ماه مه ( 27اردیبهشت ) برگزار می شود، که مصادف است با 17 ماه مه 1990، روزی که سازمان بهداشت جهانی (WHO) همجنسگرایی را از لیست بی ماریهای اختلال روانی حذف کرد. این کار باعث زدودن بیش از یک قرن هموفوبیای پزشکی گردید. از آن به بعد، در ادامه آن تصمیم تاریخی، ما آرزو می کنیم که رئیس کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و خود این کمیسیون با به رسمیت شناختن این روز ( 17ماه مه ) به عنوان روز جهانی مقابله با هموفوبیا، این پدیده را در ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محکوم کنند.

تصمیم سازمان بهداشت جهانی موضوع سمبلیک مستحکمی برای همجنسگرایان به ارمغان آورده است ؛ این سمبل جهانی است و هر کشوری قادر است بدان استناد کند. یک سمبل محلی (کشوری)، مشخصا توجه کمتری را جلب می کند. همانطور که ما به تاثیر سمبل سازمان بهداشت جهانی در مسئله لزبین ها و گی ها استناد می کنیم، از آنها خواهیم خواست که در مورد ترانس سکشوالها هم همین کار را بکنند، که مسلما تاثیر زیادی خواهد داشت.

وقتی که ما از سازمان ملل متحد برای اعتراف جه انی درخواست می کنیم، حرکت در زیر چتر سازمان بهداشت جهانی راحت تر است. آیا سازمان ملل می تواند پروژه ای را نادیده بگیرد که سمبل آن تصمیم سازمان بهداشت جهانی است؟

لوئیس جرج تین، فرانسه

آدرس ایمیل برای تماس: tin@idahomophobia.org

آدرس وب سایت: http://www.idahomophobia.org

جای همجنسگرایان ایران در سازمان های جهانی همجنسگرایان خالی است

MAHA 6 img8.jpg

هزاران نفر از همجنسگرایان ایران در خارج از کشور زندگی می کنند. آنها سالهاست که در آن نواحی می زیند و به همین دلیل هم بسیاری از آنها خیلی زودتر از دیگران با احساس جنسی خود کنار آمده و هویت جنسی خود را همجنسگرایانه تعریف می کنند. طبیعتا آزادی نهادینه شده در غرب و شرایط اجتماعی آن جوامع و تماس نزدیک با گروه ها و سازمان های غربی فعال در امر حقوق همجنسگرایان، دسترسی به مجلات و کتاب های فراوان درباره همجنسگرایی و...، همه و همه در این امر دخیل بوده اند.

بعضی از ایرانیان خارج، از جمله بخشی از همجنسگرایان، جذب جوامع غربی شده و سرشان به کار و زندگی خود گرم است که ما را با آنان کاری نیست، اما اکثر همجنسگرایان هموطن مقیم خارج همچنان حوادث و تحولات درون کشور را پیگیری کرده و سعی می کنند در حد خود به روشنگری درباره همجنسگرایی و آگاهی رسانی کمک کنند که کار خیر و نیکویی است. با این همه، نوعی بی برنامگی، یا بهتر است بگوئیم پراکندگی در فعالیت های این دوستان به چشم می خورد که بازده کار آنها را کم می کند.

وضعیت امروز با وضعیت سال های 60 و حتی 70 شمسی یکی نیست؛ آنکه چشمی برای دیدن وگوشی برای شنیدن دارد، می تواند صدای جنبش همجنسگرایان در کشور را بشنود و حس کند. این جنبش هر چند نوپا (و نتیجتا تا حدود زیادی ضعیف و پراکنده ) اما جوان، با نیرو و جدی است. همجنسگرایان داخل هر چه بیشتر با مسائل و حقوق خود آشنا می شوند، کمتر به سرکوب خویش و خودسانسوری رو می آورند و بیشتر در حال یادگیری، افزایش اعتماد به نفس و آماده سازی برای دفاع جدی تر از حقوق اجتماعی خویش اند. این جنبش، هر چند که در جریان مسائل قرار دارد و چشم و گوش بسته نیست، اما سیاسی نمی باشد بلکه اجتماعی - حقوق بشری است.

در چنین شرایطی همگامی و هماهنگی فعالیت های همجنسگرایان داخل و خارج ایران با هم بسیار ضروری است. تجارب همجنسگرایان کشورهای دیگر که شرایطی نس بتا مشابه ما داشته اند نشان می دهد که فعالیت های دو بخش جدا افتاده از هم، به خصوص در عصر اینترنت، چقدر می توانند با هم تنظیم شده و در خدمت حمایت، تقویت و گسترش جنبش در داخل کشور قرار گیرند.

در شرایط امروز ما، آنچه که احساس می شود، غیبت کامل همجنسگرایان ایران در سازمان های بین الملی همجنسگرایان است. سال گذشته بخش آسیایی ایلگا (سازمان جهانی همجنسگرایان ) نشستی در مانیل، پایتخت فلیپین داشت و همجنسگرایان کشورهای آسیایی از جمله هند، پاکستان و تایلند و ... در آن شرکت کردند، اما از همجنسگرایان ایران خبری نبود. خود ایلگا سالانه کنفرانس های جهانی برگزار می کند ولی نامی از ایران در میان نیست. البته تنها ایلگا مد نظر ما نیست، چه تعداد بسیار زیادی از سازمان های جهانی، مدافع حقوق همجنسگرایان هستند، اما از آنجا که این سازمان اعتبار جهانی دارد، حداقل حضور در آن را باید جدی گرفت.

اگر خدای ناکرده همجنسگرایی در ایران دستگیر و قانون غیر عادلانه فعلی درباره اش اجرا شده و مثلا به اعدام یا شلاق محکوم شود، چه کسی می تواند سازمان های جهانی همجنسگرایان و یا سازمان های مدافع حقوق بشر را با خبر کند؟ مسلما می توان ایمیل فرستاد، اما ارتباط نزدیک و حضوری و سازمان یافته که سابقه ی ارتباط قبلی هم داشته باشد، چیز دیگری است. واقعیت این است که سازمان های همجنسگرایان در غرب از آمادگی و استعداد بالایی برای حمایت از همجنسگرایان در کشورهایی همچون ایران که در آنها حق حضور علنی و آزاد به همجنسگرایان داده نمی شود، برخوردارند. سازمان های همجنسگرایان غربی از قدرت نفوذ و لوبی (بقول خارجی) بالایی برخوردارند و می توانند فشارهای معینی را به دولت ها، از جمله دولت خودشان، در جهت حمایت از همجنسگرایان تحت فشار در کشورهای دیگر وارد کنند. اما همه این امکانات ظاه را از دید همجنسگرایان ایرانی خارج از کشور پنهان مانده و یا تاکنون بهای لازم را به آن نداده اند. همچنین از آنجا که همجنسگرایان مقیم خارج امکان تحرک بیشتری دارند، می توانند مثلا با گروه های همجنسگرای منطقه خاورمیانه و ترکیه (که در یکی دو سال اخیر بسیار موفق بوده اند) روابط نزدیک و رسمی برقرار کرده، کنفرانس ها و جلساتی تشکیل دهند که در امر نزدیکی همه ما به هم و آشنایی با تجارب همدیگر نقش اساسی دارد. می توان به جای زدن وبلاگ های پراکنده، تشکل پر تحرکی به وجود آورد و با زدن یک وب سایت جدی، انتشار مجلات اینترنتی، انتشار برنامه های رادیویی اینترنتی و تلاش برای انعکاس و رساندن اخبار آنها به همجنسگرایان داخل، به تلاش ها و مبارزات همجنسگرایان داخل کشور یاری و مساعدت نمود.

تعیین تکلیف برای دیگران مد نظر ما نیست، اما می توان گفت که حضور سازمان یافته و فعال همجنسگرایان ایران در سازمان ها و کنفرانس های جهانی همجنسگرایان و پیوند نزدیک با آنها، امکانات گسترده ای درخدمت جنبش همجنسگرایان داخل کشور قرار می دهد و حیف است که خود را از چنین امکانی محروم کنیم.

کنفرانس جهانی ایلگا در ماه چهار (آوریل) سال 2006، یعنی حدود یازده ماه دیگر در ژنو برگزار می شود. این می تواند فرصت مناسبی برای شروع کار باشد و وقت کافی برای تدارک مقدمات (پس انداز هزینه مسافرت، تماس با دوستان دیگر، عضویت در ایلگا و ...) هم هست. اگر تعدادی از همجنسگرایان خارج از کشور، حتی به صورت فردی، در کنفرانس بعدی ایلگا شرکت کنند، مسلما هم تجربه ای از شرکت در مجامع جهانی کسب می کنند و هم امکان دیدار هموطنانی که ممکن است از جاهای دیگر خود را به آنجا برسانند را خواهند داشت. آنوقت امکان شکل گیری یک هسته فعال و در نتیجه حضور ایران در مجامع جهانی همجنسگرایان هموار می شود.

امیدواریم که دوستان خارج کشور از همین حالا به فکر تدارکات باشند.

آدرس سایت ایلگا برای اطلاعات بیشتر: http://www.ilga.org

در ضمن ایلگا مجله ای اینترنتی در قالب پی دی اف هم منتشر می کند که به زبان انگلیسی است و دوستان علاقمند می توانند آن را از سایت ایلگا درخواست کند.

بررسی یک موضوع: تنوع طلبی در گی ها – اردوان

دوستی دارم که اطلاعات زیادی در مورد گی ها داره. چه اطلاعات روان شناختی و چه اطلاعاتی که در عالم وب و نشریات در مورد ما همجنس گراها منتشر میشه...

یه بار بهم گفت : یکی از خصوصیات گی ها این هست که تنوع طلب باشن.

شنیدن این موضوع از طرف اون من رو به فکر انداخت. از یک طرف حرف های اون رو خیلی قبول دارم و طرفی دیگه تنوع طلبی خیلی به مذاق خودم جور در نمیاد. در مطلب قبلی ام، به نام «دوستی با دوام» که در شماره مجله ماها چاپ شد دلایل اعتق اد داشتن به دوستی بلند مدت رو نوشته بودم، اما راستش رو بخواین به دوستانم که نگاه می کنم از یه طرف دوستی های زیادی رو نمی بینم که دوام زیادی پیدا کرده باشن و از طرف دیگه طرفداران 4 دوستی بلند مدت هم زیاد نیستن. اما سوال مهم این هست که : چرا؟؟؟

شاید یکی از دلا یل این باشه که کلا تن دادن به دوستی بلند مدت، تعهد و مسولیت های زیادی رو به همراه خودش داره. برای مثال:

وفاداری - صداقت – درستی – چشم پوشی از خیلی چیزها و البته خیلی افراد...

تصور می کنم که این مسئله اصلی باشه. به طور کلی ما انسان ها تا اونجایی که بتون یم سعی می کنیم که هیچ نوع مسولیتی رو بر عهده نگیریم، و روی دیگه سکه این هست که ما همجنسگراها خیلی زود با هم صمیمی می شیم و می تونیم از هم بهره مند بشیم.

پس این سوال توی ذهنمون به وجود میاد که چرا فقط به یه نفر دل ببندیم؟ چرا فقط یه نفر؟؟؟

مسئله بعدی مشکلا تی هست که دو نفر در رابطه دوستیشون دارن. مشکلاتی که از روی عدم داشتن تفاهم لازم سرچشمه میگیره. اما به طور حتم در هر رابطه ای یه سری مشکلات و نواقص وجود داره و تحمل و گذشت هستن که این مشکلات رو حل می کنن. مشکلاتی که از یک طرف با گذشت زمان کمتر و کمتر میشن و از سویی دیگه با حل شدن هر مشکل، آینده شیرین تری رو به میشه پیش بینی کرد. به این علت که با حل شدن هر مشکل در صورتی که 2 طرف واقعا بخوان دیگه اتفاق نمی افتن و باعث میشن که 2 طرف بیشتر همدیگرو بشناسن و در نتیجه صمیمیت بین اونها بیشتر بشه.

پس بی صبری و مقاومت نکردن در برابر مشکلات می تونه یه دلیل عمده برای کوتاه شدن مدت زمان رابطه دوستی.

این مشکلات می تونن از یه جای دیگه هم سر چشمه بگیرن. از اونجا که وقتی 2 نفر تصمیم به دوستی می گیرن از خودشون به طور کلی صحبت نمی کنن. مثلا نمی گن که چه نوع دوستی رو می خوان یا مثلا نمی گن که احساس حقیقیشون در سکس چیه و یا در مورد این صحبت نمی کنن که چه مقدار می خوان به این دوستی بها بدن.

اگر مدت زمانی رو صرف این موضوع بکنن از هم دیگه دید کاملی رو بدست میارن و این رو می فهمن که به چه چیزهایی باید عمل کنن و به طور کلی حد و حدود دوستی و مسولیت هاشون رو متوجه می شن.

با توجه به این موضوعات کوتاه شدن و اهمیت ندادن به رابطه دوستی می تونه صدمه زیادی رو به جامعه ما گی ها وارد کنه ... چرا؟؟؟ به این دلیل که با از هم پاشیده شدن هر رابطه دوستی، مخصوصا برای افراد عاطفی تر، بار افسردگی و عاطفی سنگینی رو به ارمغان میاره و شاید روزی برسه که با توجه به تجربه های تلخ دوستی قبلی دیگه کسی به دنبال دوستی و رابطه دوستی مخصوصا بلند مدت نمیره...

و اون وقت هست که دیگه از رابطه دوستی گی فقط یه اسم می مونه.

مساله بعدی این هست که ما همجنس گراها که در برا بر آدمهای معمولی در اقلیت به سر می بریم باید یادگار و خاطرات مثبتی از خودمون در ذهن بقیه به جا بذاریم تا از این نگرش مثبت شخصیتی در حد و اندازه های نام همجنسگرا بده و اون نگرش منفی و سنتی قبل رو نسبت به گی بودن رو پاک کنه...

اردوان , بهار 84

Papercut_7ir@ yahoo.com

ماها:

اردوان عزیز، همه مسائلی که مطرح کرده ای درست، اما آنطور که باید و شاید عمقی نیستند و بیشتر به ظاهر مسئله برخورد شده است. البته اغلب ما گی ها متمایل به این هستیم که از خود و همگرایشان خود خرده بگیریم. اما شاید وقتش رسیده که عمیق تر قضایا را بررسی کنیم. ببینید جامعه در طول تاریخ ما را سرکوب کرده، اجازه اظهار عشق و روابط دوستی و خصوصی ما را نداده و با فرهنگ خود ما را مجبور به چیزی کرده که خواسته ی خودمان نبوده و نیست ؛ یعنی ازدواج با جنس مخ الف، برای اینکه به ما «تهمت» نزنند، یا برای اینکه از فشار خانواده و اطرافیان که «چرا ازدواج نمی کنی» بدر آئیم. همین، پدیده مخفی کاری، دروغ، و دوروئی را دامن زده، و ترس آنچنان در وجود ما ریشه دوانده که حتی وقتی با یک همجنسگرا هم برخورد می کنیم باز می ترسیم اسم واقعی یا مشخصات خود را بدهیم. از طرف دیگر با این شرایطی که ما همجنسگرایان کشور در آن زندگی می کنیم، خوب تعداد کسانی که بتوانند در برابر این همه فشار مقاومت کنند و با خود و دوست خود صادق باشند و دوستی پردامنه و طولانی را با هم تدارک ببینند، کم است، اما دلیل کار، نه اینکه خیلی ها نمی خواهند، بلکه بنا به دلائل گفته شده، امکان و فرصت کار را نمی یابند. مهمتر از آن داشتن سکس با افراد مختلف و بقول شما تنوع طلبی، خاص ما گی های ایرانی نیست. در طول تاریخ و در همه جوامع بوده و هست. حتی همین امروز هم در جوامعی که همجنسگرایان آنها حتی حق ازدواج رسمی دارند باز پارکها و جاهای خاصی برای سکس موقتی و لحظه ای خود دارند، البته بدون مزاحمت پلیس و دولت. حالا شاید بپرسی چرا؟ بله، دلیلش این است که کلا سکس مردان با سکس زنان فرق می کند و در این یک مورد، مردان گی وجه اشتراک بیشتری با مردان غیر گی دارند تا با زنان لزبین. همانطور که تظاهر و شکل سکس و لذت جنسی زنان (چه لزبین و چه غیر لزبین ) با هم تشابه دارند. یک مرد (با هرگونه گرایش جنسی) وقتی از حالت و ظاهر کسی خوشش آمد، توان این را دارد که بدون آنکه طرف مقابل را بشناسد و یا حتی اسم او را بداند، هوس اش برانگیخته شود و و اگر فرصت و، در حالی که طبیعت امکانش را بیابد با طرف مشغول سکس شود جنسی زن (با هر گرایشی ) اینطور نیست. بی جهت نیست که در کل، روابط عشقی و جنسیِ زنان لزبین با هم حتی خیلی پایدارتر از روابط زن و شوهرهاست. شما نگاه کنید در هر جامعه ای کارکنان جنسی (زنان تن فروش) وجود دارند، چه قانونی و چه غیر قانونی. خوب باید بازاری وجود داشته باشد تا این زنان به خیابان بیایند یا نه؟ مشتریان سکس این زنان چه کسانی هستند؟ مردان همجنسگرا که نیستند. تنها مردان مجرد هم نیستند، بلکه تعداد بسیار بالایی از مشتریان این زنان مردان متاهل هستند و این در حالی است که در طول تاریخ جامعه و تمام قوانین و مؤسسات حامی و در خدمت خانواده زن و شوهری بوده و هستند. بنابراین نتیجه می گیریم که تنوع طلبی مختص ما همجنسگرایان نیست بلکه کلا یک پدیده مختص مردان است، حال فرق نمی کند طرف گی باشد یا دگرجنسگرا.

گفتن همه اینها به معنای تائید یا رد «تنوع طلبی » نیست، بلکه ما می گوئیم بهتر است که قضاوت نکنیم. اگر طرف می خواهد با کسی سکس داشته باشد و کسی را هم پیدا کند، نه به ما و نه به فرد دیگری ضرر نمی زند و حق دارد در چارچوب آزادی شخصی خودش عمل کند. حالا این سئوال مطرح می شود که اگر طرف دوست پسر داشته باشد چی؟ اینجا دیگر قضیه فرق می کند. به نظر ما دو طرف باید با هم رو راست باشند و سر این مسئله توافق کنند که آیا سکس خارج از رابطه خصوصی خود را می پذیرند یا نه؟ (هستند گی هایی که با هم حتی زندگی مشترک هم دارند اما با هم توافق می کنند که مثلا هر از گاهی با یک نفر سوم هم سکس جداگانه یا گروهی داشته باشند که باز به خودشان مربوط می شود.)

گفتن این حرفها ابدا و به هیچ وجه به این معنا نیست که همه مردان یا همه گی ها «تنوع طلب » هستند، نه، مرد ان و گی هایی هستند که تا آخر عمر با یک نفر می مانند و با وفاداری کامل عمل می کنند؛ هر کسی بر اساس اخلاق و طبیعتی که با آن سازگار است رفتار می کند. اما اینگونه افراد هم در بین گی ها پیدا می شوند و هم در بین غیر همجنسگرایان.

سئوال دیگری که ممکن است مطرح شود این است که پس عشق دو نفر به هم چه می شود؟ این دیگر به این بر می گردد که هر کسی چگونه تفسیری از عشق داشته باشد. ما معتقدیم که عشق و سکس لزوما یکی نیستند و می توان با کسی سکس بدون عشق داشت، همانطور که می توان به کسی عشق بدون سکس داشت (امکان این مورد به خصوص در روابط طولانی مدت پیش می آید .). اما در عصر و دوره ای که بیماری های مقاربتی و به خصوص ایدز غوغا می کند، شاید بهتر این باشد که دو نفری که همدیگر را پسندیدند، نسبت به هم احساس مسئولیت بیشتری کنند و از مقاربت جنسی با دیگران بپرهیزند، چه خطر این است که اگر طرف به بیماری مبتلا شد دوست خود را هم مبتلا می کند و این نقص مسئولیت دوطرفه است که دو انسان به هم دارند. این گونه نمونه ها را در مورد زنانی که توسط شوهر به ایدز مبتلا شده و حتی کوکان آنها هم ایدز گرفته اند می توان دید. در خاتمه می دانیم که این صحبت ها مم کن است بحث های زیادی را برانگیزد، اما هدف ما روشن کردن مسئله بوده و لزومی ندارد که همه گفته های ما را قبول کنند. حرف این است که محکوم کردن همیشه آسان تر از درک کردن بوده است و ما می گوئیم بهتر است زحمت درک کردن را به خود بدهیم.

موفق باشی.

جشن عشق

همسایه ها

سپنتا

درهمسایگی ما مردیست که عاشقانه دوست میدارد زن زیبایش را

گاهی من، از پنجره های دیوار به دیوار

ناله های شبشان را می شنوم

آنها رعشه های روحشان را در بازوان هم خنثی می کنند

و در جاذبه ای به وحدت

و به یگانگی می رسند

من گاهی تصور می کنم اندام برهنه ی آن مرد را

که چه پرغرور و قدرتمند، در کنار تازه عروس گرسنه اش

ضعیف و حساس می شود

درهمسایگی آنها مردانی هستند که عاشقانه دوست می دارند زنهای زیباشان را

گاهی من،از پنجره های کوچک حک شده به دیوار

خنده های شوقشان را می شنوم

آنها دست دردست یکدیگر - با شتاب از کوچه ها می گذرند

تا هرچه زودتر

به خانه های کوچک نقره ای شان برسند

که مباد لحظه ای از شب بگذرد

و آنها در بسترشان لخت نباشند

اما

آه خدای من

اما در همسایگی آنها، و در همسایگی مرد همسایه ی ما

مردیست که دیوانه وار دوست میدارد یک مرد دیگری را

من گاهی معشوقش را

از پنجره ها ی آویزان شده از دیوار می بینم

اما...

آه خدای من...

مصاحبه با کریس اسمیت(Chris Smith)، همجنسگرا و نماینده سابق مجلس بریتانیا

MAHA 6 img9.jpg

با تشکر از دوستی که این مطلب را برای ما ارسال کرده است

در سال 1984 ( 21سال پیش) به نمایندگی مجلس انتخاب شدید. شرایط آن روزها یادت هست؟

نگاه به گذشته نشان می دهد که ما چه ساده شرایط آن روزها را فراموش کرده ایم. دوره نخست وزیری مارگرت تاچر و حزب محاظه کار انگلیس بود. طبق قانون آن دوره سن قانونی شروع سکس برای همجنسگرایان 21 سال بود. کانال 4 تلویزیون فشار می آورد که مرزهای بحث ها را بازتر کند و در مورد انواع مسائل جنسی برنامه بحث و مناظره پخش می کرد. در حالی که تلاش ماری وایت هاوس و همدستانش در تبلیغ برای رعایت عفت عمومی با شکست مواجه شده بود، اما آنها اتوریته اخلاقی خود را حفظ کرده بودند.

چطور شد که همجنسگرائی خود را علنی کردید؟

من هیچوقت همجنسگرائی خودم را یک راز خصوصی نکرده ام و در جریان انتخابات مجلس در سال 1983 آمادگی آن را داشتم که اگر مسئله مطرح می شد موضوع را علناً اعلام کنم. من یکی دو نفر از نمایندگان مجلس را دیده بودم که همجنسگرا بودند ولی آن را مخفی می کردند، و روزنامه ها با انواع سئوالات خود فشاری سرسام آور به آنها وارد می کردند تا گرایش جنسی خود را علنی کنند. من با خودم گفتم که نمی خواهم با من هم اینگونه رفتار شود و تنها راه خاتمه دادن به قضیه را علنی شدن می دانستم.

در نوامبر سال 1984، حزب محاظه کار که در انتخابات شهرداری شهر راگبی* پیروز شده بود اعلام کرد که سیاست استخدام مبنی بر تبعیض جنسی که قبلا کنار گذاشته شده بود را دوباره از سر می گیرد و همین به انجام اعتراضات و راهپیمایی هایی از طرف همجنسگرایان منجر شد. از من دعوت شده بود که در یکی از این تجمعات اعتراضی سخنرانی کنم. تنها پنج دقیقه قبل از آنکه روی سکوی محل سخنرانی بروم، برایم مسجل شد که این همان لحظه ای است که رازم را برملا کنم. پس سخنرانی ام را با این جمله که بعدها معروف هم شد شروع کردم : «اسم من کریس اسمیث است. نماینده حزب کارگر از شهر ایسلینگون در مجلس می باشم و من گی هستم.»

بعد از آن سخنرانی، واکنش ها و بخصوص برخورد حزب کارگر با شما چگونه بود؟

همه مرا مورد تشویق و حمایت قرار دادند. برای مدت های مدیدی من تنها فرد علنی همجنسگرا در مجلس بودم. و در سال 1997، در سراسر جهان تنها یک وزیر همجنسگرا وجود داشت که من بودم و دارای پست وزارت (وزیر فرهنگ ) در دولت حزب کارگر (به نخست وزیری تونی بلیر ) بودم. اما هیچگونه واکنش منفی مشاهده نکردم و این دال بر آن بود که ما موفق شده بودیم برخوردها و قضاوت های جامعه را اصلاح کنیم. البته امروزه اغلب مردم در همه اقشار جامعه در دور و بر خود افراد همجنسگرا را می شناسند که صادقانه و علنی گرایش جنسی خود را بر ملا کرده اند. بعد از آن تاریخ که ذکر کردم، اوضاع خیلی بهتر شده، هر چند که هنوز هم می توان آثاری از هموفوبیا را مشاهده کرد، اما نسبت به سال های قبل ما پیشرفت زیادی داشته ایم.

پس نمایندگان دیگری در مجلس هستند که همجنسگرا می باشند و شما فکر می کنید بهتر است که آنها هم خود را علنی کرده و برای حقوق همجنسگرایان مبارزه کنند؟

من همیشه گفته ام که این موضوعی است کام لا شخصی و خود فرد باید درباره آن تصمیم بگیرد. من با وارد کردن فشار به افراد برای علنی کردن خود مخالفم. با اینهمه بسیاری از دست اوردها نتیجه بیرون آمدن و علنی شدن افراد معروف بوده است. من با آن دسته از نمایندگان مجلس که همجنسگرا هستند ولی برضد همجنسگرایان تبلیغ می کنند مشکل اساسی دارم. ولی کسانی مثل آلن دانکن*، نماینده حزب محافظه کار در مجلس هم هستند که تا مدتها همجنسگرایی خود را پنهان می کرد اما در عین حال، در همان زمان هم چه در حزب خود و چه در جاهای دیگر به شدت از حقوق جامعه همجنسگرایان دفاع می نمود.

شما اعلام کرده اید که در انتخابات امسال مجلس خود را کاندید نمی کنید، ولی آیا همچنان به دفاع از حقوق همجنسگرایان ادامه می دهید؟ و آیا فکر می کنید که همجنسگرایان باید خود را درگیر سیاست بکنند؟

من به دخالت در مسائل سیاسی ادامه خواهم داد. به اعتقاد من باید گی و لزبین ها را قانع کرد که برای اصلاح موقعیت خود در جامعه و برای اصلاح بیشتر اجتماع، ما ناچار به دخالت در سیاست هستیم. وظیفه ما این است که از راه های گوناگون به احزاب سیاسی فشار آورده و آنها را قانع کنیم که مسائل و حقوق همجنسگرایان را جدی بگیرند و نباید از این امر غفلت کنیم. یک گرایش عمومی در جامعه همجنسگرایان حا کم است و آن اینکه اکثرا می گویند ما به سیاست علاقه نداریم. ولی من این را نمی فهمم. تمام دستاوردهای ما در سال های اخیر به این علت بوده که ما در سیاست فعالانه شرکت و مبارزه کرده ایم، دلیل و برهان آورده ایم و حرف های خود را به گوش همه رسانده ایم. برای رسیدن به حقوق برابر با دیگران ما نیازمند این هستیم که همچنان به مبارزات خود ادامه دهیم و در این راه کمک و نیروی تک تک همجنسگرایان مورد نیاز است.

شما اخیرآ اعلام کرده اید که به اچ .آی.وی (ویروس عامل ایدز) مبتلا هستید. در این رابطه چه واکنش هایی تجربه کرده اید؟

واکنش های مثبت و حمایتی زیادی دریافت داشته ام. قبل از آن من تا حدودی از احتمال واکنش های منفی واهمه داشتم و خودم را آماده کرده بودم که چند روزی در خانه یکی از دوستان بمانم تا سر و صدا بخوابد. به جز یک مقاله در روزنامه دیلی میل، صدها نامه و ایمیل حمایتی دریافت داشته ام و خب در بین این نامه ها، حدود 9-10 تایی هم منفی بوده اند. چیزی که مرا تحت تاثیر قرار داد نامه ها و ایمیل هایی بود که از طرف افراد مبتلا به اچ. آی.وی برایم ارسال شده بودند که در آنها، علاوه بر حمایت و تشویق گفته بودند که علنی کردن ابتلای خودم به اچ.آی.وی تاثیر خیلی مثبتی بر روی آنها گذاشته و باعث تقویت روحیه و اعتماد به نفس آنها شده ام.

چه چیزی به شما توان امیدواری به آینده را می دهد؟

من در دهه شصت میلادی رشد کردم. دهه ای که مردم امیدوار بودند و هر کسی فکر می کرد که می توان جامعه را عوض کرد و از طریق آن زندگی انسان ها را بهبود بخشید. امروز هم من همین اعتقاد را دارم که ما اگر بخواهیم، با اراده و تلاش می توانیم شرایط زندگی خود را بهتر کنیم، به شرطی که حاضر باشیم برای آن کار کنیم و منتظر ننشینیم که دیگران برای ما کار کنند. درسی که می توان از تجارب سال های گذشته گرفت این است که همجنسگرایان با کمک اراده و استعداد و توان در هدایت و پیشبرد آگاهانه و هدفمند تلاش ها و مبارزات خود توانسته اند شرایط را به نفع خود عوض کنند.

نلسون ماندلا رهبر مبارزات مردم آفریقای جنوبی سرمشق خوبی برای من بوده و هست. درگذشت پسر ماندلا به علت ابتلا به ایدز و برخورد خوب ماندلا با قضیه به من کمک کرد تا مبتلا بودن خودم به اچ .آی.وی را علنی کنم. چیز خیلی جالبی که روز بعدش برایم اتفاق افتاد این بود که وقتی به دفتر کارم رفتم پیامی دریافت کردم که نلسون ماندلا زنگ زده و شماره تلفن داده که برایش زنگ بزنم. وقتی زنگ زدم او گفت که : « فقط می خواستم از تو برای شهامتی که به خرج داده ای تشکر کنم و امیدوارم که شما قهرمانان آن حمایتی را که واقعا سزاوارش هستید، دریافت کنید.» این موضوع برای من خیلی امیدبخش و نیرو دهنده بود.

شما یک بار با علنی کردن همجنسگرایی خود و یک بار با پرده برداشتن از ابتلا خود به اچ. آی.وی به دیگران امید و الهام داده اید. پیام امروزتان چیست؟

پیام من به جامعه همجنسگرایان این است که از تلاش و مبارزه دست نکشید. ما امروزه در شرایط خیلی بهتری نسبت به هشت سال پیش قرار داریم. ما نباید هدف نهایی خود که همانا برابری و مساوات کامل در جامعه است را فراموش کنیم. و برای افراد مبتلا به اچ .آی.وی پیام من این است که مایوس نشوید. مصمم باشید. شما مبارزه ای را باید به پیش ببرید و این امکان عملا وجود دارد که علیرغم ابتلا به اچ .آی.وی ولی همچنان زندگی شاد و با ارزشی را برای خود و جامعه داشته باشید.

بیوگرافی کریس اسمیت

در 24 جولای 1951 در ادینبوگ اسکاتلند متولد شد.

1968-1975 : تحصیلات مقدماتی

1975-1976 : تحصیل در دانشگاه هاروارد آمریکا

1978-1983 : شهردار شهر ایسلینگتون

1983-1985 : نماینده حزب کارگر در مجلس بریتانیا

1984 : اعلام علنی همجنسگرایی خود

1987 : ابتلا به اچ .آی.وی. در همان سال با دوست و شریک زندگی خود دوریان جبری آشنا می شود.

1987-1997 : سخنگوی حزب کارگر در مسائل گوناگون و در دوره های مختلف (اقتصاد، بازنشستگی و بهداشت)

2003 : اعلام انصراف از شرکت در انتخابات امسال مجلس بریتانیا

2005 : در مصاحبه ای با روزنامه ساندی تلگراف اعلام کرد که 17 سال است که به اچ.آی.وی مبتلا می باشد.

لینک برای اطلاعات بیشتر:

http://www.theyworkforyou.com/mp/chris_smith/islington_south_and_finsbury

http://news.bbc.co.uk/1/shared/mpdb/html/233.stm

پانوشت ها --- 2. Rugby

3. Alan Duncan

چرا من «همجنس باز » نیستم، ولی «همجنس گرا» هستم؟ - جهانگیر شیرازی

در سایت «فرهنگ گفتگو »، دو بخش اول مطلبی تحت عنوان «بحران جنسی ایرانیان » از د. ساتیر (که خود وبلاگی هم دارد ) منتشر شده است. طبیعتا باید بخش سوم و پایانی مطلب را خواند و بعد از آنکه نویسنده حرفهایش را تمام کرد آنوقت به نقد نوشته و نظرات پرداخت، اما من به دو دلیل تصمیم به نگارش این نوشته گرفتم؛ یکی اینکه در بخش اول مطلب، آقای د. ساتیر بدون توضیحی خاص کاربرد اصطلاح «همجنس گر ا» را غلط دانسته بود و در بخش دوم نوشته این نظر خود را توضیح داده و ادعا می کند که اصطلاح «همجنس باز » و « همجنس خواه» صحیح و «همجنسگرا» غلط می باشد و دیگر اینکه طبق خبر نویسنده قرار است بخش سوم مطلب به معضل بحران جنسی ایرانیان مقیم خارج از کشور و تآثیر آن بر روند روشنگری جنسی (ایران) اختصاص داده شود.

من فقط می خواهم به این موضوع بپردازم که چرا اصطلاح «همجنس باز » غلط و کلمه «همجنسگر ا» صحیح می باشد، هر چند دیگر نکاتی که د .ساتیر در مقاله خود بدانها اشاره می کند هم گاهی گنگ، کلیشه ای و مهمتر از آن ناقص هستند و نشان می دهد که ایشان علیرغم اینکه به هسته اصلی مباحث علمی جنسی تا حدودی نزدیک شده و از خیلی ها پیشتر رفته اند، اما با اینهمه موفق به درک و هضم هسته اصلی اندیشه ها نشده اند. ولی من برخورد با این موضوعات را به دیگران واگذار می کنم.

تاریخ لغت «همجنسگرا / همجنسگرایی»

کلمه همجنسگرا برای اولین بار (تا آنجا که من از آن اطلاع دارم) در سال 1369 (یا 1367) بر سر زبان ها افتاد. زمانی که برای اولین بار در تاریخ ایران، بعد از ماه ها تلاش، تعدادی همجنسگرای ایرانی پناهنده در سوئد دور هم جمع شده و گروه هومان را تشکیل دادند. در آن نشست بحث هایی درمورد بار منفی اصطلاح «همجنس باز » در اذهان مردم و نارسا بودن آن در انعکاس روابط عشقی - عاطفی و گرایش درونی یک فرد به همجنس خودش صورت می گیرد و در آخر، جمع حاضر در آن جلسه (13 مرد و یک زن )، نام « هومان » (گروه دفاع از حقوق همجنسگرایان ایران) را برای خود انتخاب می کنند. بعد از آن فعالان هومان علاوه بر انتشار مجله هومان وگسترش بحث ها در این مورد، به نو یسندگان روزنامه ها و مجلات ایرانی که هر از گاهی خبر یا مطلبی مربوط به همجنسگرایی منتشر می کردند و از کلمه «همجنس باز» استفاده می نمودند نامه نوشته و با توضیحاتی، کاربرد اصطلاح «همجنسگر ا» را پیشنهاد می کردند. این کار تا دو - سه سال اول فعالیت هومان همچنان اد امه داشت و به مرور کلمه همجنسگرا بر سر زبان ها افتاد. گروه هومان همچنین تعداد خیلی محدودی از نسخه های مجله خود را به داخل کشور می فرستاد و به این طریق، تعداد اندکی از همجنسگرایان داخل هم با این بحث آشنا شدند. بعدها اینترنت از راه رسید و دسترسی افراد به سایت هومان و سایت های دیگر همجنسگرایان خارج آسان تر شد. اکنون دیگرکمتر کسی از کلمه «همجنس باز » استفاده می کند و این یکی از خدمات خوب گروه هومان است هر چند که بعدها فعالان این گروه بعد ازحدود 15 سال تلاش، پراکنده شدند. من هرچند با استدلات فعالان سابق گروه هوم ان موافقم اما قصد تکرار آنها را ندارم و به جنبه های دیگری خواهم پرداخت.

دلائل د. ساتیر :

ایشان می نویسند:

«مهمترین دلیل این اختراع (همجنسگرایی) به قول مخترعان آن این است که همجنس بازی در کنار کلماتی چون قمار بازی، کفتر بازی، دختر بازی و غیره قرار می گیرد و بار منفی دارد. مشکل این است که شما نمی توانید یک کلمه را بدون خویشاوندش در زبان عوض کنید. یعنی اگر پسوند «باز» را می خواهید بردارید، آنگاه باید از همه کلمات مشابه نیز این پسوند را بردارید.» (بحران جنسی ایرانیان - بخش 2)

باید گفت که در این گفته، یاد. ساتیر سفسطه می بافد، یا نا آگاهانه احساس عشقی و عاطفی دو زن/ دو مرد به هم را در کنار دختر بازی و کفتر بازی قرار داده و آنها را هم ارزش می داند، یا آنقدر پست مدرنیست می شود که من متوجه نمی شوم. اما گرایش جنسی دو زن یا دو مرد به هم یک نیاز درونی است، عاطفی است و با تو در توی پیچیده انسان سر و کار دارد، درست مانند گرایش جنسی دو غیر همجنس به هم. اگر کسی به همجنس خود گرایش درونی داشته باشد، این احساس و نیاز خود را بشناسد، بپذیرد و به آن عمل کند یعنی هویت جنسی خود را انتخاب کرده است؛ او می خواهد که جامعه احساس و عواطف او را به رسمیت بشناسد، نه گناهکار، و قانون او را بخاطر این احساسات مجرم و خطاکار تعریف نکند؛ او قادر است و دوست دارد که نسبت به شریک زندگی خود متعهد باشد و عمری را در کنار همسر (که همجنس اوست ) به خوشی و خرمی بگذراند. قرار دادن نیازها و درخواست های چنین شخصی در کنار نیازها و رفتار و حرکات یک دختر باز اشتباه محض است و توهین به شعور او. دختر باز به کسی که فقط دوست دختری به سبک غرب برای خود بگیرد (که هیچ عیب و ایرادی هم ندارد ) گفته نمی شود؛ دختر باز به مردی گفته می شود که نه با یک دختر، بلکه با دختران متعدد (و اغلب همزمان ) روابط عمد تا یک جانبه برقرار می کند و با تمهیداتی همچون وعده وعید، اغوا، تطمیع و تهدید، آنها را در خدمت ارضاء نیاز جنسی خود در می آورد. سرنوشت این دختران و آینده آنها هم تنها چیزی است که به مخیله اش راه نمی یابد و در هنگام «آرام گرفتن »، برای ازدواج سراغ یک دختره باکره می گردد. بگذریم که چنین شخصی برای خواهر خود و روابط او چه الم شنگه ای که در نمی آورد. فراموش نکنیم که دون ژوان ها در همه جا هستند؛ یک دختر باز ممکن است مرد متاهلی باشد که بنا به هر علی از سکس با همسرش راضی نیست، یا هست ولی زیاده خواه باشد یا تنوع طلب، و به همین دلیل هم هیچ فرصتی برای رابطه با دختران (یا زنان ) را از دست نمی دهد. در دختر بازی رابطه ها پنهانی است، نه صرفا به دلیل تابوهای اجتماعی، بلکه خود افراد هم خواستار پنهانی بودن آن هستند، چرا که ممکن است مثلا روابط زناشویی طرف را تهدید کند یا تعهداتی به بار آورد که طرف خواستار آنها نیست. اینجا هدف قضاوت اخلاقی درباره این پدیده نیست، بلکه نشان دادن تفاوت ها است و اینکه چرا کابرد پسوند «باز» در مورد افراد با کشش و گرایش به همجنس غلط، و تنزل دادن محسوب می شود. «دختر بازی » و «کفتر بازی » بیشتر به تفنن و خوشگذرانی می ماند (قضاوت اخلاقی نمی کنم ) ولی همجنسگرایی این نیست. شاید به همین دلیل هم بوده که در فرهنگ لغت های جدید به درستی کلمه همجنسگرا به عنوان معادل کلمه انگیسی هموسکشوال بکار برده شده است. از جمله در لغت نامه نصرت الله پور افکاری (فرهنگ جامع روانشناسی -روانپزشکی و زمینه های وابسته -نشر فرهنگ معاصر 1373) یا در لغت نامه داریوش آشوری ( لغت نامه انگلیسی -فارسی برای علوم انسانی -نشر مرکز - 1374).

یک دختر باز هر چند که ممکن است حتی طرفدار روشنگری جنسی و بالا رفتن ضریب تحمل و کنار آمدن جامعه با روابط جنسی باز باشد اما خواهان تصویب قوانین و به رسمیت شناختن رابطه دختر «باز»ی خود نیست، چرا که به همراه قانون مسائلی همچون مالیات، بازنشستگی، حق ارث و ... مطرح می شود، در حالی که یک همجنسگرا برای بالا رفتن ضریب تحمل جامعه (هر چند که مثبت است) مبارزه نمی کند، بلکه برای حق خود که او را از آن محروم کرده اند تلاش کرده و می خواهد به همان حقوقی در قانون دست یابد که زوج های دگر جنسگرا.

نکته دیگر اینکه یک همجنسگرا در پی به خدمت گرفتن شریک خود با اغوا، تطمیع، تهدید و امثالهم در جهت منافع و لذت و امیال جنسی یکطرفه خود نیست؛ او رابطه دو طرفه و آگاهانه و بر اساس انتخاب می خواهد.

د. ساتیر ادامه می پرسد:

«مگر دختر بازی یا کفتر بازی منفی است؟» (که در ادامه بگوید مگر همجنس بازی منفی است؟)

اگر دختر بازی را همانی بدانیم که در بالا تعریف کردم، من آن را منفی می دانم. چرا که یکطرفه است، مگر اینکه ایشان تعریف جدید دیگری از این گونه روابط دارند و در مورد کفتر بازی، از آنجا که احساسات و تمایل و خواسته خود کفتران بر ما معلوم نیست، از آن می گذرم. با اینهمه من با روابطی که بر اساس ارتباط آزادانه، آگاهانه، دوجانبه و با احساس مسئولیت متقابل باشد، نه تنها مخالفتی ندارم که حامی آن هم هستم.

اما د. ساتیر باید به این سئوال جواب دهد که چرا ما اصطلاح «پسر باز» یا «مرد باز » با این ذهنیت که طرف عمل کننده مونث است، نداریم؟

جواب ساده و آسان، همانا استناد به فرهنگ زن ستیز ما و بی حقوقی زنان خواهد بود، اما ریشه اصلی آن شکل و تجلی جنسیت زنان است که نسبت به سکس و جنسیت مردان از تنوع طلبی کمتری برخوردار است و بی جهت هم نیست که روابط همسری زنان لزبین، از هر گونه رابطه ای پایدارترند.

اما د. ساتیر در ادامه ظاهرا یک بحث پست مدرنیسمی را مطرح می کند و می نویسد:

« برای مقابله با آن اما راه حل نه در کلمه ای مثل همجنس گرایست، بلکه ابتدا باید همه این کلمات را زیبا کرد و بار منفی را از دوش آنها ورداشت و نیز کلمات مترادف مناسبی پیدا کرد، مانند همجنس خواهی که من آن را در ترجمه آقای آشوری در کتاب لغت ایشان یافتم.»

ایکاش د. ساتیر اطلاع بیشتری درباره لغت نامه آشوری می دادند. همین حالا که من این مطلب را می نویسم چاپ دوم لغت نامه آشوری (فرهنگ علوم انسانی - انگلیسی به فارسی - چاپ 1376 - چاپ نشر مرکز) را در کنار خود دارم و می بینم که ایشان فقط کلمات «بشر هراسی » و «همجنس باز هراسی » را معادل هموفوبیا آورده اند وگرنه کلمه انگلیسی هموسکس را «همجنس / همسکس » ترجمه کرده و برای کلمه هموسکشوال کلمات «همسکس گرا / همجنس گرا» آورده و هموسکشوالیتی را به «همسکس گرایی / همجنس گرایی» ترجمه کرده اند.

اما پیشنهاد د. ساتیر مبنی بر اینکه « ابتدا باید همه این کلمات را زیبا کرد و بار منفی را از دوش آنها ورداشت» موضوع امروز ما همجنسگرایان و شرایط و وضعیت فعلی جامعه ما نیست، اما من می توانم با ایشان موافق باشم که در آینده دور، وقتی روشنگری جنسی به بار نشست، شاید جوانان شورش گر و مبارزی در بین همجنسگرایان ایران هم پیدا شوند که همه چیز را به چالش بکشانند (همان کاری که گی های غربی کرده اند ) و نه تنها بگویند که همجنس باز هستند، بلکه حتی خود را «کونی» هم معرفی کنند، اما اینکار بیشتر نوعی به میدان کشاندن حریف و مبارزه طلبی است، ولی ما فعلا در آن شراط نیستیم، اما آن شورشگران در آن دوره همان خواهند بود که امروز کوئیرهای حریف طلب غربی. پس از آنجا که ما فع لا در مرحله پست مدرنیسم نیست یم، بهتر است بنا به توصیه خود ساتیر از افراط و تفریط بدور بمانیم و جریان آرام روشنگری جنسی را با توجه به زمان و مکان ادامه دهیم و این را به نسل های آینده واگذار کنیم که خود و احساسات و عواطف خود را با هر مفاهیمی که خواستند تعریف کنند و به روش مناسب خود، تعصبات و پیشداوری های اجتماعی را به چالش بکشند.

د. ساتیر می نویسد:

«کسی بخواست خود همجنس باز یا دگر جنس باز نمی شود. برای مثال همجنس خواهی هم دارای بار احساسی قویتری است و هم اشتباه دیگر همجس گرایی را دارا نیست. همجنس بازی یا خواهی یک گرایش نیست که آنرا همجنس گرایی ترجمه کنیم.»

بله، همجنس بازی و همجنس خواهی درونی و باطنی نیست و از ضمیر پیچیده انسان نشات نمی گیرد، به همین دلیل یک «بازی» است ولی همجنسگرایی درونی، باطنی، روانی، عاطفی و عمقی است و به همین دلیل هم «گرایش» است. البته من با کاربرد کلمه ظاهرا روشنفکرپسند، اما ناقص و پاسیو همجنسخواهی مشکلی ندارم، و خود همجنسگرایان هم هر از گاهی آن را بکار می گیرند، ولی از آنجا که اصطلاح «همجنس خواهی » ذات جنسی درون انسان را تداعی نمی کند، شخصا از کاربرد آن امتناع می ورزم، چرا که «خواهی» از خواستن است و فرد می تواند خواسته خود را عوض کند، در حالی که گرایش جنسی را هر چند بتوان مهار و یا سرکوب نمود، ولی نمی توان آن را تغییر داد.

با اینهمه، همجنسخواهی و همجنسگرایی با «همجنس بازی » فرق دارند و بر خلاف نظر ساتیر، از آنجا که«همجنس بازی » دال بر رفتار و عمل دارد نه میل باطن، بنابراین انتخابی است و طرف به خواست خود «باز»یگر می شود، مثلا فردی ممکن است چون به جنس مخالف دسترسی ندارد یا برای کنجکاوی هم که شده با جنس موافق خود دست به عمل جنسی بزند، بدون آنکه واقعا و درونا چنین میل و گرایشی داشته باشد، یا فردی که درونا به همجنس خود تمایل و گرایش دارد بر اثر فشار اجتماعی، حکومتی، خانوادگی و ...، علیرغم جهت گیری جنسی و میل درون خود، ضمن تسلیم شدن به فشارها، با توسل به دروغ و ظاهر سازی و برای خلاصی از تنگناها، جامعه و فرهنگ آن را هم به بازی بگیرد و با فردی از جنس مخالف ازدواج کند. بر اساس گفته های فوق، «بازی» یک رفتار انتخابی و در عین حال غیر جدی و تفننی است که زمانی ممکن است تمام شود، همچون فوتب ال بازی، کفتر بازی، زن بازی، ورق بازی و...، و با «گرایی» که دال بر غیر انتخابی بودن و درونی، روانی، عاطفی و احساسی بودن است فرق دارد.

از طرف دیگر معلوم نیست د. ساتیر بر چه اساسی همجنس گرایی را یک گرایش نمی داند؟

همجنس گرایی همان سکشوال اورینتیشن هست و خود آقای آشوری هم اورینتیشن را معادل جهت یابی و جهت گیری ترجمه کرده اند. از آن گذشته گرایش جنسی به این معنی است که فرد در درون خود این احساسات را دارد، و سمت و سوی کشش و میل جنسی او رو به جنس موافق است و این با هویت جنسی (که ممکن است دروغین باشد) یا عملکرد و رفتار جنسی (که گاهی ممکن است بازی باشد) متفاوت است، چه همانطور که گفته شد ممکن است کسی گرایش جنسی درونی به همجنس خود داشته باشد ولی بنا به هر علی از عملی کردن آن و یا اعتراف به میل خود بپرهیزد و با ان تخاب شریک جنسی از جنس مخالف، هویت و رفتاری مغایر با گر ایش درونی خود انتخاب کند. و این فرق بین گرایش جنسی (که انتخابی نیست ) با رفتار و هویت جنسی (که انتخابی است و فرهنگ و شرایط اجتماعی در آن مؤثرند ) را نشان می دهد. دگر جنس گرایی اجباری که در بسیاری جوامع از جمله در کشور ما اعمال می شود و در نتیجه فشارهای اجتماعی، حکومتی و خانوادگی، همجنسگرایان را مجبور به ازدواج با جنس مخالف می کند، نمونه بارزی از این گفته فوق است. پس نتیجه می گیریم که همجنس گرایی دقیقا یک گرایش است، حال چه طرف بخواهد و یا نخواهد، چون ممکن است آن را در درون خود سرکوب کند، اما همانطور که گفته شد توان تغییر آن را ندارد. پس لغت «بازی» بیشتر برازنده کسانی است که رفتار و هویت جنسی ای مغایر با میل و گرایش درون خود انتخاب می کنند تا همجنسگرایانی که گرایش خود را شناخته، قبول کرده، آن را به عنوان هویت جنسی خود پذیرفته و برای بدست آوردن حقوق خویش مبارزه می کنند. بی جهت هم نیست که بسیاری از همجنسگرایان به کسانی که بدون شناخت گرایش درونی خویش و پذیرش آن، صرفا به سکس با همجنس مبادرت می ورزند را همجنس باز می خوانند.

البته خود د. ساتیر هم ظاهرا این را به شکل دیگری قبول دارد، چه می نویسد : «.... همینگونه نیز درباره همجنس خواهان صدق می کند، که گاه ابتدا حتی مدت های زیادی روابط جنسی با یک جنس مخالف دارند و آنگاه در یک نبرد درونی سرانجام به خواست واقعی خویش تن می دهند.»

همین گفته، خود اعتراف به این امر است که آن میل و کشش و گرایش درونی که با هزار توی آدمی سر و کار دارد و «از فاکتورهای بیولوژیک، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی، روانی و فردی و در یک تاثیر متقابل کمپلکس (پیچیده) و ناخودآگاه » شکل می گیرد و آدمی را دارای این یا آن گرایش می کند، خارج از قدرت انتخاب فرد است؛ پس طبق تعریف خود ایشان هم گرایش جنسی انتخابی نیست و دقیقا به همین دلیل هم هست که کلمه همجنس گرایی مناسب ترین کلمه است و با به کار بردن این کلمه فرد می گوید که من این گرایش و جهت گیری جنسی را دارم، نه اینکه آن را انتخاب کرده ام، بلکه من این هستم. مبارزه همجنسگرایان برای حقوق اجتماعی خود هم به این معناست که مدل کهنه و تصورات عمومی مبنی بر یک گونه بودن گرایشات غلط است و جامعه باید شناخت و اطلاعات خود را در مورد مسائل درونی انسان ها گسترش دهد. بر همین اساس، مبارزات همجنسگرایان از یک بار قوی فرهنگ سازی و آگاه گری عمومی برخوردار است.

این استدلال د .ساتیر که چون نمی توان «عشق بازی » را «عشق گرایی » خواند پس باید نتیجه گرفت که اصطلاح همجنسگرایی هم غلط است، در واقع چیزی بیش از یک خلط مبحث نیست؛ عشق بازی تعریف و بیان رفتار و عمل فرد است نه گرایش درونی او. فردی می تواند با جنس مخالف یا جنس موافق خود عشق بازی کند، چه عشق بازی انعکاسی است از گرایش و میل درونی او، نه خود گرایش باطنی، فردی ممکن است در همه گاه و تمام عمل های جنسی خود عشق بازی نکند و مثلا بنا به خستگی یا ... فقط به سکس ساده (برای ارضاء گرایش درون ) مبادرت ورزد، بدون آنکه رفتار خاصی مانند عشق بازی یا معاشقه قبل یا بعد از عمل (که خود نوعی علم و یاد گیری است ) را انجام دهد.

از این که بگذریم، اگر پیشنهاد «همجنس بازی » درست است، معلوم نیست چرا د. ساتیر پیشنهاد نمی کند که از این به بعد باید زنی که به جنس مخالف گرایش دارد، زن دگر جنس باز نامید و مردان دگرجنسگرا را زن باز.

د. ساتیر در جایی از دومین قسمت مطلب خود از همجنسگرایان ایران می خواهد که به اشتباه خود (استفاده از کلمه همجنسگرا) پایان دهند و زمینه ساز اصلاح (!!!) یا سرکوب خوش در آینده نباشند ... زیرا جامعه آنگاه از شما راحت تر میتواند بطلبد «حال که گرایش است، چرا به گرایش عمومی تن نمی دهی و دگر جنسخواه نمی شوی؟»

در بالا توضیح دادم که از آنجا که این گرایش ( و کلا گرایش جنسی انسان ها) درونی است، انتخابی نیست و در نتیجه کنش و واکنش های پیچیده و به قول ساتیر کمپلکس، شکل می گیرد پس نمی توان آن را عوض کرد، اما «بازی» یک عمل است و انتخابی است و می توان آن را کنار نهاد. اگر فرد کفتر بازی، دختر بازی، فوتبال بازی، ورق بازی و ... را کنار نهد، دچار مشکلات روانی نمی شود، افسرده نمی گردد و این کناره گیری حداقل به آن درجه که سرکوب گرایش درونی باعث لطمات روحی و روانی می شود منتهی نمی گردد.

پیشنهاد د. ساتیر به همجنسگرایان ایرانی، هر چند که پیشنهادی دوستانه و بار حمایتی دارد، اما صحیح نیست و امیدوارم روشنگران جنسی به این مهم توجه کنند و ناخواسته بار همجنسگرایان را سنگین تر نکنند.

کاربرد کلمات همجنسگرا و همجنسگرایی یک بار و مفهوم دیگری هم دارد و آن اینکه حاملان اینگونه گرایشات جنسی که در نتیجه اینترنت و دسترسی به اطلاعات دیگر نمی خواهند به سرنوشتی که جامعه و مذهب در طی قرون برایشان رقم زده تن در دهند، و می خواهند زندگی و سرنوشت خود را آگاهانه و امروزی همچون همتایان خود در جوامع آزاد و دمکرات رقم زنند. از آنجا که تلاش ها و مبارزات همجنسگرایان کشور از خصلت آگاه گرانه و روشنگری برخوردار است، در خدمت گسست جامعه از سنت های کهنه وحرکت آن به سمت مدرن شدن می باشد و بر همین اساس، باید از طرف همه کسانی که در فکر فردای بهتری برای ایران هستند جدی گرفته شده و مورد حمایت قرار گیرند و اولین قدم در این راه، همانا ارائه تعریف درست از گرایشات جنسی همجنسگرایان است و توضیح آن برای جامعه.

رونوشت: به وبلاگ د. ساتیر و سایت فرهنگ گفتگو

علاقمندان به مطالعه کامل مطلب «بحران جنسی ایرانیان » میتوانند به سایت د. ساتیر، یا سایت فرهنگ گفتگو مراجعه کنند:

http://www.iranglobal.dk/d-satier.htm

http://sateer.persianblog.com

بیماری های مقاربتی در همجنسگرایان -دکتر حبیب

در حقیقت بیماری هایی که از راه ارتباط جنسی منتقل می شوند در افراد همجنسگرا و غیر همجنسگرا مشابه هم هستند و این تصور که فقط افراد همجنسگرا به ایدز مبتلا می شوند، پایه و اساس علمی ندارد. در اینجا نمی خواهم با ارقام و درصدها فکر شما را مشغول کنم، هدف اصلی از طرح این مطلب، راه های پیشگیری از ابتلا و در صورت ابتلا، چگونگی درمان این بیماری هاست.

از بین بیماری ها، اکثر افراد با کلمه ایدز آشنا هستند. ایدز کوتاه شده «سندروم نقض ایمنی اکتسابی» است و عامل این بیماری، یک ویروس می باشد. این ویروس قادر است از تمام ترشحات بدن از جمله خون، منی و ... منتقل شود؛ انتفال مقعدی، واژینال (مهبلی) و دهانی در این بیماری ممکن است؛ یعنی می تواند از راه اورال سکس (سکس دهانی ) هم منتقل شود (بیشتر افراد از این راه انتقال بی خبر هستند ). از تماس با ترشحات مایعات بدن این افراد باید خودداری کرد.

بعد از مقاربت جنسی با یک فرد مبتلا، احتمال انتقال صد در صد نمی باشد ولی احتمال انتقال از راه مقعدی و دهان بسیار بیشتر از راه واژینال است و این با ساختار بافتی اورگانها در ارتباط است. در روزهای اول بعد از آمیزش، حتی با آزمایش خون هم نمی توان به وجود بیماری پی برد و تست خون حدود سه ماه بعد از انتقال مثبت می شود. در طی این سه ماه، فقط با یک تست بسیار اختصاصی می توان ویروس را کشف کرد و این تست بسیار گران قیمت بوده و فقط در برخی مراکز تحقیقاتی وجود دارد. چند روز تا چند هفته از انتقال ویروس، یک حالت غیر اختصاصی شبیه سرماخوردگی در شخص مشاهده می شود که بسیار غیر اختصاصی است. بعد از این مرحله تست ELISA مثبت می شود ولی این به معنی ظهور علائم بیماری نمی باشد.

بیماری سال ها بعد از این مرحله علایم بالینی نشان می دهد و این علائم بیشتر به صورت عفونت های فرصت طلب است که این عفونت ها در افراد غیر مبتلا به ویروس ایدز دیده نمی شود. این بیماری سیستم دفاعی بدن را مورد حمله قرار می دهد. عفونت های پی در پی ریه و پوست که بسیار مقاوم به درمان هستند و یا عفونت های سیستم عصبی و سایر اعضاء بدن.

در این بیماری می توان با برخی داروهای آنتی ویرال (ضد ویروسی) دوره نهفته (بودن بیماری) را طولانی کرد، اما درمان قطعی برای بیماری وجود ندارد. پس در مورد بیماریِ بدون درمان ایدز، پیشگیری از بیماری اهمیت خاصی پیدا می کند زیرا در سایر بیماری های منتقل شده از راه ارتباط جنسی، بعد از ابتلا می توان درمان کرد، ولی اینجا بعد از ابتلا کار زیادی نمی توان انجام داد.

راه های پیشگیری از ایدز

بهتر است این مسئله جا انداخته شود که کلا در روابط جنسی بهتر است از کاندوم استفاده شود، زیرا راه تقریبا مطمئنی است و برای افرادی که علاقمند به آمیزش از راه دهانی هستند هم کاندوم های مخصوصی وجود دارند.

در صورت آلوده شدن به ویروس HIV، بروز علائم در سال های بعدی اجتناب ناپذیر است و برای طولانی کردن این دوره بدون علائم، داروهایی وجود دارند که با مراجعه به پزشک متخصص بیماری های عفونی می توان اقدام به شروع درمان کرد. در طی این دوره، این افراد در آمیزش جنسی با افراد سالم قادر به انتقال ویروس می باشند.

علایم بیماری وسیع است و از هرگونه عفونت فرصت طلب در هر اورگان تا ابتلا سیستم عصبی را شامل می شود. در یک مورد کوری یک طرفه ناگهانی در یک پسر غیر همجنسگرا ظاهر شد که با انجام آزمایشات متعدد ابتلا به HIV تشخیص داده شد. در مواردی سرعت عفونت های متعدد ریه و حتی به صورت دمنس (Dementia = فراموشی شبیه به آلزایمر) ظهور می کند.

بیماری ایدز درمان قطعی ندارد و دقت در پیشگیری از اهمیت حیاتی برخوردار است. پس از آلودگی، بیمار بدون علائم است و با درمان، فقط می توان این دوره بدون علایم را طولانی کرد.

زنان همجنسگرا و ایدز

برگرفته از سایت امداد ایدز

http://www.aids-ir.org

آیا دختران نوجوان و جوان در معرض خطر آلوده شدن قرار دارند؟

جوانان یکی از گروه هایی بودند که به مراتب در مقابل اچ. آی. وی. و ایدز ایمن بودند، اما امروزه بیش از نیمی از افرادی که آلوده می شوند را جوانان زیر 25 سال تشکیل می دهند. در این میان دختران به میزان بیشتری و به نسبت پسران هم سن خود در سنین پایین تری در معرض خطر آلودگی به ویروس اچ. آی. وی. قرار گرفته اند.

دختران جوان در هنگام داشتن رابطه جنسی دارای قدرت تصمیم گیری کمی هستند. به دلیل کمتر بودن سن بلوغ جنسی و شروع فعالیت های جنسی در سنین پایین تر با مسایلی مانند رابطه امن تر معمولاً آگاهی کم تری دارند. و یا در استفاده از وسایل محافظتی مانند کاندوم یا شرایط انتخاب کردن را ندارند و یا آگاهی و دانش لازم در این باره را ندارند. آنان همچنین برای محافظت از خود در برابر مشکلاتی مانند سوءاستفاده جنسی، بهره برداری جنسی واعتیاد بسیار آسیب پذیر می باشند.

معمولاً دختران جوان به نسبت پسرها و مردان دستیابی کمتری به مراقبت های پزشکی دارند. همچنین آنان معمولاً بایستی برای پرداخت هزینه های پزشکی و مراقبت های بهداشتی از مردان (همسر، پدر و یا برادر ) خواهش کنند و از آنان بخواهند که این هزینه ها را پرداخت کنند. هنوز دختران جوان بسیاری هستند که به ازدواج نواخواسته و زود هنگام تن می دهند که این موضوع آنان را از دستیابی به آموزش کافی و مورد نیاز باز می دارد. در موارد بسیاری برای دختران از سوی اقوام تصمیم گرفته می شود که چه زمانی خانه والدین را ترک کنند و به ازدواج تن بدهند. مردان بسیاری هستند که با داشتن سن بالا به جستجوی دختران باکره و به اصطلاح پاک و دست نخورده می پردازند.

بسیاری از افراد جوان اچ .آی. وی. و ایدز را موضوع خود نمی دانند، بسیاری از افراد بین 15 تا 19 سال گمان می کنند که در معرض خطر آلودگی قرار ندارند. (ضرب المثلی قدیمی در این باره می گوید که همه گمان می کنند که مرگ فقط مال همسایه می باشد.)

آیا زنان همجنسگرا هم در معرض خطر آلودگی قرار دارند؟

زنان همجنسگرا نیز از جمله گروه های در معرض خطر آلوده شدن به ویروس اچ. آی. وی. می باشند. هر چند که تصورغلط عمومی بر آن است که این گروه بر عکس همجنس گرایان مرد به دلیل عدم امکان دخول مستقیم و طبیعی در خطر نمی باشد. هیچ زنی از سابقه جنسی شریک جنسی زن خود کاملاً آگاه نبوده و نمی داند که سابقاً با چه مردی بوده است و یا شاید قبلاً مواد مخدر تزریقی استفاده کرده و آیا شاید هنوز هم استفاده می کند. همچنین احتمال اینکه سکس با یک زن داشته که قبلاً با یک مرد بوده است و ...

آیا توجه به نوع همجنس و همجنسگرایی یک دوره از بلوغ افراد جوان است؟

برای بعضی افراد آری و برای بعضی نه. بسیاری از افراد در دوران بلوغ جنسی خود، تجربه و احساسی از ارتباط و رابطه جنسی با شریک هم جنس نداشته اند. در تحقیقی که در سال 90 میلادی در کشور انگلستان صورت گرفت نشان داد که بسیاری از زنان اولین رابطه خود با شریک جنسی همجنس را برای نخستین بار در دوره های سنی بیست سالگی، سی سالگی و یا حتی مسن تر تجربه کرده اند. اما شواهدی وجود دارد که نشان می دهد برای اغلب این افراد تجربه همبستری با شریک همجنس بیشتر جنبه یک نوع تجربه جدید و یا گذر از مرحله ای به مرحله دیگر داشته است. و این نمی تواند که دلیلی به همجنس گرا بودن آنان باشد.

در جوامع ایران، افغانستان و تاجیکستان روش علمی دقیقی برای بررسی اجتماعی و محیطی ایران، در مواردی اولین تجربه های دختران جوان نسبت به مسایل جنسی، کنجکاوی ها و فراگیری های جنسی آنان، با شریک جنسی همجنس شکل می گیرد که این موضوع می تواند بیشتر جنبه تجربه و گذر به بلوغ جنسی را داش ته باشد. آنان سعی می کنند که از این راه جایگاه شخصیتی خود را بیابند و بدانند که در دوران بزرگسالی چه خواهند خواست. از این جهت این دوره می تواند کاملاً طبیعی باشد.

رابطه جنسی امن تر برای زنان همجنسگرا

  • در موقع نزدیکی جنسی و تماس دهانی – واژینال و یا دهانی – مقعدی از یک محافظ دهانی دندانپزشکی استفاده کنید. یک محافظ دهانی یک تکه پلاستیکی از جنس لاتکس به ابعاد حدود 15 سانتیمتر می باشد که برای استفاده درجراحی های دهان و دندانپزشکی ساخته شده است. در فروشگاه های وسایل پزشکی و یا داروخانه ها می توانید آن را تهیه نمایید.
  • در موقع تماس های جنسی در صورت داخل کردن انگشت خود به داخل واژینال و یا مقعد از دستکش های جراحی لاتکس استفاده کنید به خصوص اگر در دستتان زخم و یا خراشی وجود داشته باشد.
  • در صورت استفاده از آلت مصنوعی به صورت مشترک حتماً از کاندوم استفاده نمایید.

زنان همجنسگرایی که در معرض خطر هستند

  • در صورت اعتیاد به مواد مخدر تزریقی، کسانی که از سرنگ، سوزن، قاشق و پنبه مشترک استفاده می کنند.
  • کسانی که با مرد تماس داشته و هنگام دخول آلت تناسلی مرد، از کاندوم استفاده نکرده و یا صحیح استفاده نمی کنند.
  • کسانی که در رابطه سکس دهانی با واژن زن آلوده محافظ دهانی استفاده نمی کنند تا از تماس ترشحات واژن و یا خون با دهان جلوگیری کند.

کاندوم زنانه چیست؟

کاندوم زنانه دارای جنس لاستیکی بسیار نازک، نرم و لطیف و بسیار راحتی است که دو حلقه قابل انعطاف درهردو سرانتهایی آن وجود دارد. یکی از این حلقه ها کمک می کند که کاندوم در داخل واژن خانم ها در آخر رحم ثابت جای بگیرد. همزمان حلقه دیگر کاندوم بیرون واژن قرار دارد.

کاندوم زنانه دارای جنس لاستیکی بسیار نازک، نرم و لطیف و بسیار راحتی است که دو حلقه قابل انعطاف درهردو سرانتهایی آن وجود دارد. یکی از این حلقه ها کمک می کند که کاندوم در داخل واژن خانم ها در آخر رحم ثابت جای بگیرد. همزمان حلقه دیگر کاندوم بیرون واژن قرار دارد .

کاندوم زنانه چگونه عمل می کند؟

کاندوم زنانه از نوعی پلاستیک به نام پلی اورتان (Polyurethane) ساخته شده است. پلاستیک کاندوم زنانه قسمت داخلی، گردنه و لب های بیرونی واژن (آلت تناسلی زنانه) را می پوشاند. این وسیله نیز مانند کاندوم مردانه از بارداری ناخواسته، انتقال میکروب ها و ویروس هایی که می توانند از طریق تماس جنس از جمله ویروس اچ. آی. وی. انتقال یابند، جلوگیری می کند. این وسیله می تواند تا 8 ساعت قبل از تماس جنسی داخل واژن خانم ها جای داده شود.

شوخی با طعم جدی - جدی با طعم شوخی

میگن مولوی و شمس و حافظ اینطوری بودن، سعدی که دیگه برو برگرد نداره، تازه یه چیزایی هم درباره ابومسلم خراسانی میگن، همینطور درباره صادق هدایت، هویدا نخست وزیر شاه، سعیدی سیرجانی، فریدون فرخزاد و ... از خارجی ها میکل آنژ بوده، ویتگن اشتاین هم، همینطور اسکار وایلد، میشل فوکو، گارسیا لورکا، مارسل پروست، توماس مان و...

محققان میگن که حداقل پنجاه درصد مردان و یک سوم زنان در طول عمر خود میل نزدیکی جنسی با همجنس را در خود حس می کنند و حدود پنج تا هفت درصد مردان و سه تا پنج درصد زنان هم همجنسگرا هستند.

حالا شما خود حدیث مفصل بخوانید از این داستان!

فکرشو بکنید که یه طوری بشه که کسی نتونه احساس و میل درونی خودشو پنهان کنه، درست مثل حالا که کسی نمیتونه چشم ها یا دماغ خودشو مخفی نگه داره، می دونید اون وقت چی پیش می آد؟

اگه معلوم بشه که چند وزیر دولت، نمایندگان مجلس، رهبران احزاب و گروه ها، تعدادی از دانشجویان، تعدادی از نمایندگان خانه کارگر، بخشی از روحانیون، تعدادی خبرنگار، پزشک، استاد و ... همه اینطوری هستن اونوقت چی؟ (حالا از این بگذریم که اگه خود شما هم متوجه بشین که مثلا پدر یا مادر یا خواهر و یا برادر بزرگ خودتون هم هستن شوکه میشین. حالا از پیش نماز مسجد محله اتون که اون هم ممکنه باشه، می گذرم!)

با همه این وجود، خیلی ها همجنسگرایی رو بیماری می دونن و به یه شکلی ترس و ناآگاهی خودشونو نشون میدن و روانشناسان بیکار هم هی مته به خشخاش می ذارن و با قیافه حق به جانب و فیلسوف مآبانه دنبال تحقیق و توضیح این مسئله میگردن که چرا یک انسان همجنسگرا می شود!

بابا ول کنین، شما اصلا چرا نمی رین به این سئوال جواب بدین که:

- چرا یک انسان همجنسگرا نمی شود؟

اتفاقا از آنجا که بیشتر افراد همجنسگرا نیستن، پس باید اول مشکل اکثریت رو حل کرد. یا حداقل توضیح بدین که چرا افراد زیادی به جنس مخالف تمایل دارن، اونوقت شاید بتونین ریشه این همه مرد سالاری، زن ستیزی، ترس از همجنسگرا یی، جنگ و جنون و فقر و نکبت، بی عدالتی و ظلم و ستم و ... رو بهتر بشناسین!


آیا شما انتشار ماها را مثبت می دانید؟

آیا شما دوست دارید که افراد هر چه بیشتری ماها را مطالعه کنند؟

آیا شما دلتان می خواهد به ماها کمک کنید ولی نمی دانید چگونه؟

آیا انتشار ماها را برای روشنگری جنسی و بخصوص کمک به آگاهی و خودشناسی همجنسگرایان کشور مثبت تلقی می کنید؟

اگر حداقل به یکی از سئوالات فوق جواب مثبت داده اید پس لطفآ در معرفی ماها و رساندن آن به تعداد هر چه بیشتری از دوستان بخصوص در مراکز آموزشی استانها و شهرهای دور از مرکز، همت کنید. ما ماها را تهیه و چاپ می کنیم اما صاحب اصلی مجله خود شما هستید و پخش و معرفی آن کار همه خوانندگان و دوستداران آن می باشد. ماها برای خوانده شدن چاپ می شود و هر چه تعداد خوانندگان آن بیشتر باشد بهتر است. پس لطفآ با معرفی و پخش ماها به هر شکل و طریقی که خود بهتر و مناسب تر می دانید از مجله خود حمایت کنید. تعداد مشترکین ماها از مرز 500 نفر گذشت. چنانچه هر خواننده ای یک مشترک جدید برای ماها پیدا کند، در فاصله کمی هزار نفر خواننده و دوست جدید یافته ایم.

به امید همکاری و همیاری شما دوستان با مجله خودتان.

جا دارد در اینجا از همه دوستانی که تا امروز با معرفی ماها، ما را دلگرم کرده و مشوق ما بوده اند، قدردانی کنیم.

با احترام، ماها


ماها، مجله الکترونیکی همجنسگرایان ایران

برای بیان نظرات و پیشنهادات خود، و یا ارسال مطل ب، عکس، نقد، و همینطور برای اشتراک «ماها»، از آدرس پس تی زیر استفاده کنید:

Majaleh_maha@yahoo.com