سخنان کلینتون در پشتیبانی از حقوق بشر همجنس گرایان
تاریخ نشر :
کاخ ملتها، ژنو، سوئیس
6 دسامبر 2011
هیلاری رادهام کلینتون، وزیر امور خارجه: عصر به خیر. و به من اجازه دهید نهایت افتخار و خرسندی خود را از حضورم در اینجا ابراز دارم. مایلم مراتب امتنان خودم را از توکایف، دبیرکل و خانم وایدن و همچنین دیگر وزیران، سفیران، عالیجنابان و همکاران سازمان ملل متحد ابراز دارم. در این آخر هفته ما روز حقوق بشر، سالگرد یکی از دستاوردهای بزرگ قرن گذشته را گرامی می داریم.
نمایندگان شش قاره از سال 1947 خود را وقف تهیۀ پیش نویس اعلامیه ای کردند که می بایست حقوق وآزادی های بنیادین مردم را در هرکجا که باشند در خود بگنجاند. پس از پایان یافتن جنگ دوم جهانی بسیاری از کشورها برای تدوین چنین اعلامیه ای به منظور کمک به تضمین جلوگیری از سفاکیهای آینده و حمایت از انسانیت و منزلت ذاتی همۀ مردم پافشاری کردند. و چنین بود که هیئت های نمایندگی دست به کار شدند. آنها به بحث نشستند؛ هزاران ساعت را صرف نوشتن، تنقیح نوشته ها، تصحیح دوباره آنها و دوباره نوشتن شان کردند. و پیشنهادها و بازنگریهای دولتها،سازمانها و افراد را از سرتاسر جهان در کار خود منظور داشتند.
در ساعت سه بامداد روز دهم دسامبر 1948، پس از نزدیک به دوسال کار بر روی پیش نویس، و گذراندن شبی طولانی به بحث، رئیس مجمع عمومی سازمان ملل متحد متن نهایی را به رأی گذاشت. چهل و هشت کشور رأی موافق دادند، هشت کشور از دادن رأی امتناع ورزیدند؛ هیچ عقیدۀ مخالفی ابراز نشد. و اعلامیه جهانی حقوق بشر به تصویب رسید. در این اعلامیه یک اندیشۀ ساده و نیرومند ارائه می شود: همۀ انسانها آزاد آفریده شده اند و از نظر منزلت و حقوق مساوی هستند. و همراه با اعلامیه، این نکته روشن شد که حقوق از جانب دولتها اعطا نمی شود؛ همۀ مردم با این حقوق به دنیا آمده اند. این که ما در چه کشوری زندگی می کنیم، رهبرانمان چه کسانی هستند و یا حتی خود ما کیستیم، اهمیتی ندارد. از آنجا که ما انسانیم، پس دارای حقوق هستیم. و از آنجا که دارای حقوق هستیم، دولتها موظفند از آنها محافظت کنند.
در 63 سالی که از تصویب اعلامیه می گذرد، بسیاری از کشورها در تبدیل حقوق بشر به یک واقعیت بشری به پیشرفتهای بزرگی نائل آمده اند. موانعی که زمانی مردم را از بهره مندی کامل از آزادی، تجربۀ کامل منزلت انسانی و برخورداری کامل از انسانیت باز می داشتند، گام به گام از میان برداشته شدند. در بسیاری از نقاط قوانین نژاد پرستانه ملغی شده اند. شیوه ها و رسوم قضایی و اجتماعی که زنان را به جایگاه درجۀ دوم تنزل می دادند لغو شده اند. توانایی اقلیت های مذهبی به برپا داشتن آزادانۀ آیین های خود تضمین شده است.
در بیشتر موارد، این آزادی به آسانی به دست نیامده است. مردم نه تنها برای تغییر قوانین، بلکه به خاطر متحول ساختن قلبها و افکار جنگیده اند، سازمان دهی کرده اند و در مکانهای عمومی و خصوصی به پیکار برخاسته اند. و به موهبت تلاش نسلها، میلیونها تن از مردم - که زمانی بی عدالتی زندگی را بر آنها تنگ کرده بود- اکنون می توانند آزادانه تر زندگی کنند و مشارکت کامل تری در حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جوامع خود داشته باشند.
اکنون همانگونه که همۀ شما می دانید، برای تضمیین آن تعهد، آن واقعیت و آن پیشرفت برای همۀ مردم، هنوز کارهای بسیار دیگری باقی مانده است. امشب من میل دارم دربارۀ کاری که هنوز به منظور حمایت از یک گروه از مردم که امروز حقوقشان در بسیاری از نقاط جهان همچنان انکار می شود باید انجام گیرد، سخن بگویم. آنها از بسیاری جهات یک اقلیت نامرئی هستند. آنها را بازداشت می کنند، مورد ضرب و جرح قرار می دهند، می ترسانند و حتی اعدام می کنند. با بسیاری از آنها از جانب هم میهنان خود با تحقیر و خشونت رفتار می شود، و در همان حال مقاماتی که برای محافظت از آنها به قدرت رسیده اند نگاه خود را به سوی دیگری متوجه می کنند یا، حتی در بسیاری از موارد با نقض کنندگان حقوق آنها همراه می شوند. حقوق کار کردن و آموختن را از آنها دریغ می کنند، آنها از خانه ها و کشورهایشان بیرون رانده می شوند و وادار به خاموش ماندن دربارۀ هویت خویش یا انکار آن به منظور محافظت خود در برابر آزار می شوند.
من از مردان و زنان همجنسگرا، دو جنسگرا و دگرجنسگرا (LGBTs) سخن می گویم، انسان هایی که آزاد به دنیا آمده و به آنها منزلت انسانی و تساوی تفویض و اعطا شده است، که حق برخورداری از آن را دارند، و این موضوع اکنون یکی از چالش های باقیماندۀ حقوق بشر برای ما شمرده می شود. من با آگاهی از این که کارنامۀ کشور خودم در ارتباط با همجنسگرایان بی نقص نیست راجع به این موضوع سخن می گویم. تا سال 2003، همجنسگرایی در بسیاری از نقاط کشور جرم به شمار می رفت. بسیاری از افراد LGBT آمریکایی در زندگی خود متحمل خشونت و آزار شده اند. و برای برخی، از جمله بسیاری از جوانان، مواجهه با زورگویی و انزوا بخشی از تجارب روزمره را تشکیل می دهد. بنا بر این، ما نیز مانند همۀ کشورها برای محافظت از حقوق بشر در داخل خاک خود کارهای بسیاری در پیش داریم.
اکنون، من آگاهی دارم که طرح این مسئله برای بسیاری از مردم حساسیت ایجاد می کند و موانعی که در راه حمایت از حقوق افراد LGBT وجود دارد، بر اعتقادات عمیق شخصی،سیاسی، فرهنگی و مذهبی متکی است. بنا بر این، من در اینجا با احترام، تفاهم و فروتنی در برابر شما ظاهر شده ام. هرچند که پیشرفت در این جبهه چندان آسان نیست، ما نباید اقدام را به تأخیر بیفکنیم. پس با چنین روحیه ای، من میل دارم پیرامون موضوعات دشوار و مهمی که ما باید به اتفاق یکدیگر به منظور دست یافتن به یک اجماع جهانی برای به رسمیت شناخته شدن حقوق شهروندان LGBT در همه جا به آنها بپردازیم، سخن بگویم.
موضوع اول با اصل وعمق این مسئله ارتباط پیدا می کند. برخی اظهار نظر کرده اند که حقوق همجنسگرایان و حقوق بشر از یکدیگر متمایز و مجزا هستند. اما در واقع، این حقوق یکسان و از جنس یکدیگرند. حالا، البته 60 سال پیش، دولتهایی که پیش نویس اعلامیه حقوق بشر را تهیه کردند و آن را به تصویب رساندند به این موضوع که اعلامیه چگونه دربارۀ جامعۀ LGBT مصداق پیدا می کند، نیندیشیدند. آنها همچنین به چگونگی به کاربستن آن در مورد افراد بومی یا کودکان و مردم مبتلا به معلولیت یا دیگر گروه های حاشیه ای فکری نکردند. با اینهمه در 60 سال گذشته، ما اذعان کرده ایم که اعضای این گروه ها باید به طور کامل از حقوق و منزلت انسانی، مانند دیگر مردمی که در انسانیت با آنها مشترکند، بهره مند شوند.
به رسمیت شناختن این موضوع یکباره اتفاق نیفتاد. این تحول در جریان زمان به صورت تدریجی روی داد، با وقوع این امر ما دریافتیم که فقط حقوقی را که مردم همواره داشته اند رعایت می کنیم، نه این که حقوق جدید یا ویژه ای برای آنها بیافرینیم. تعلق به جامعۀ LGBT، مانند زن بودن یا عضوی از یک اقلیت نژادی، مذهبی، قبیله ای یا قومی بودن به این معنا نیست که شما انسانیت کمتری دارید. و به همین دلیل است که حقوق همجنسگرایان همان حقوق بشر و حقوق بشر همان حقوق همجنسگرایان است.
وقتی مردم به خاطر تمایل جنسی خود یا به سبب عدم انطباقشان با موازین فرهنگی دربارۀ این که زن و مرد باید به چه شکلی ظاهر شوند یا چگونه رفتار کنند کشته می شوند، این به منزلۀ نقض حقوق بشر است. هنگامی که دولت ها همجنسگرا بودن را غیر قانونی اعلام می کنند و یا اجازه می دهند آزار دهندگان همجنسگرایان بدون مجازات بمانند، این نقض حقوق بشر است. وقتی زنان همجنسگرا یا دگر جنسگرا در معرض به اصطلاح تجاوز تصحیح کننده قرار می گیرند، یا به درمان هورمونی وادار می شوند و یا حتی وقتی به دنبال فراخوان های عمومی به خشونت علیه همجنسگرایان کشته می شوند، یا وقتی برای حفظ جانشان ناگزیر به فرار از کشور خود و پناه جستن در سرزمین های دیگر می شوند، این نقض حقوق بشر است. و هنگامی که مراقبت های لازم پزشکی برای نجات جان از همجنسگرایان دریغ می شود، یا افراد به سبب همجنسگرا بودنشان از دسترسی به عدالت محروم می شوند، یا در مکانهای عمومی برای کسانی که همجنسگرا هستند جایی وجود ندارد، این نقض حقوق بشر است. ما، صرفنظر از این که چه قیافه ای داشته باشیم و از کجا آمده باشیم یا این که چه کسی باشیم، به طور مساوی دارای حقوق و منزلت انسانی هستیم.
مسئلۀ دوم این است که آیا همجنسگرایی از بخش مشخصی از جهان سرچشمه می گیرد. چنین می نماید که برخی معتقدند این یک پدیدۀ غربی است، و بنا بر این مردم در خارج از دنیای غرب حق دارند آن را طرد کنند. خوب، در واقع، مردم همجنسگرا در تمامی جوامع به دنیا می آیند و به همۀ جوامع تعلق دارند. آنها را در همۀ سنین، همۀ نژادها، همۀ ادیان می توان دید؛ آنها را در میان پزشکان، معلمان، کشاورزان، بانکداران، سربازان و ورزشکاران می توان یافت.و چه ما این موضوع را بدانیم و به آن اذعان کنیم و چه نکنیم، آنها در میان اعضای خانواده، دوستان، همسایگان ما حضور دارند.
همجنسگرا بودن یک پدیدۀ غربی نیست؛ یک واقعیت انسانی است. و محافظت از حقوق انسانی همۀ مردم، همجنسگرا یا با گرایش عادی جنسی تنها به دولتهای غربی محدود نمی شود. قانون اساسی آفریقای جنوبی که بعد از پایان آپارتاید نوشته شد، از تساوی همۀ شهروندان، مشتمل بر همجنسگرایان حمایت می کند. در کلمبیا و آرژانتین نیز حقوق همجنسگرایان تحت حمایت قانون قرار دارد. در نپال، دادگاه عالی رأی داده است که شهروندان LGBT نیز مشمول حقوق مساوی هستند. دولت مغولستان به پیگیری قانونی که با تبعیض علیه همجنسگرایان مقابله می کند متعهد شده است.
اکنون، برخی از این نگرانند که حمایت از حقوق جامعۀ LGBT تجملی است که تنها کشورهای ثروتمند می توانند از عهدۀ آن بر آیند. اما واقعیت این است که در همۀ کشورها عدم حمایت از این حقوق و از دست رفتن جان همجنسگرایان و افراد عادی در اثر بیماری و خشونت، هزینه هایی در بر دارد و خاموش ساختن صداها و نظراتی که موجب تقویت جوامع و افکار خواهند شد هرگز مورد پیروی کارآفرینانی که خود همجنسگرا هستند قرار نمی گیرد. هر زمانی که با هر گروهی به عنوان موجودی کمتر از دیگری رفتار شود، خواه آنها زنان و اقلیت های نژادی و مذهبی باشند و خواه جامعۀ LGBT ، هزینه هایی به وجود می آید. موگایی، رئیس جمهوری پیشین بوتسوانا، اخیرا خاطر نشان ساخت که تا زمانی که جامعۀ LGBT در سایه نگهداشته شوند، امکان پیگیری یک برنامۀ بهداشت عمومی برای مبارزه با HIV و ایدز وجود نخواهد داشت. این موضوع در مورد دیگر چالش ها نیز مصداق دارد.
سومین و احتمالاً چالش انگیزترین مسئله وقتی پیش می آید که مردم به بهانه ارزش های مذهبی یا فرهنگی به اِعمال خشونت یا نقض حقوق شهروندان همجنسگرا، دوجنسگرا و یا دگرجنسگرا می پردازند. این عمل به توجیه خشونتی که علیه زنان اعمال می شود، مانند قتل های ناموسی، سوزاندن بیوه ها، و یا ختنه اجباری زنان بی شباهت نیست. کسانی هستند که هنوز از این اقدامات به عنوان یک سنت فرهنگی دفاع می کنند، ولی خشونت علیه زنان ربطی به فرهنگ ندارد؛ خشونت علیه زنان یک جرم است. مانند برده داری، آنچه که زمانی به عنوان یک فرمان الهی توجیه می شد، امروز به درستی به عنوان یک نمونۀ نفرت انگیز از نقض حقوق بشر تلقی می شود. در هر یک از این موارد، ما آموختیم که هیچ رسم و سنتی بر حقوق بشر که به همه ما تعلق دارد، برتری ندارد. و این سخن در مورد خشونتی که علیه همجنسگرایان، دو جنسگرایان، و دگرجنسگرایان اعمال می شود، جنایی جلوه دادن وضعیت یا رفتار آنها، طرد آنها از خانواده ها و جوامعشان، و یا پذیرفتن قتل آنها چه به صورت تلویحی و چه با صراحت، نیز صدق می کند.
البته، باید به این نکته اشاره کرد که سنت ها و آموزه های فرهنگی و مذهبی به ندرت با محافظت از حقوق بشر در تضاد قرار می گیرند. ادیان و فرهنگ های ما براستی منابع همدردی و الهام در قبال هم نوعانمان هستند. تنها برده داران بر مذهب اتکاء نداشتند، آنهایی که برده داری را ریشه کن کردند نیز بر مذهب متکی بودند. و بگذارید به خاطر داشته باشیم که تعهدات ما به پاسداری از آزادی مذهب و دفاع از منزلت انسانی جامعۀ LGBT از یک منبع سرچشمه می گیرند. برای بسیاری از ما، اعتقادات و آیین های مذهبی منبع حیاتی معنا و هویت هستند، و در معرفی ما به عنوان این که چه نوع مردمی هستیم اهمیت اساسی دارند. و به همین ترتیب، برای اغلب ما، روابط و پیوندهایی که در عشق و خانواده بوجود می آوریم نیز منابع معنا و هویت هستند، و مراقبت از دیگران در حقیقت بیانی است از این که چگونه می توان به کمال انسانیت رسید. دلیل آن این است که تجربه انسانی جهانی است و حقوق بشر نیز جهانی است و از همه ادیان و فرهنگ ها فراتر می رود.
چهارمین مسئله، مطالبی است که تاریخ درباره شیوه و چگونگی پیشرفت بسوی برخورداری همگان از حقوق به ما می آموزد. پیشرفت با گفتگوهای صادقانه آغاز می شود. حال، کسانی هستند که می گویند و معتقدند که تمام همجنسگرایان بچه باز هستند، که همجنسگرایی یک بیماری است که می توان آن را تشخیص داد و درمان کرد، یا اینکه همجنسگرایان دیگران را نیز به همجنسگرایی بر می انگیزند. خوب، این دریافتها واقعیت ندارند. و همچنین اگر با افرادی که این اندیشه ها را می پذیرند و ترویج می کنند بجای دعوتشان برای در میان گذاشتن بیم و هراس ها و نگرانی خود، بدون تفکر مباحثه شود، احتمال از میان رفتن اینگونه برداشتها ضعیف خواهد بود. هیچکس هرگز باورهای خود را از روی اجبار رها نکرده است.
حقوق جهانی بشر آزادی بیان و آزادی اعتقاد را در برمی گیرد، حتی اگر سخنان و باورهای ما منزلت انسانی دیگران را بی مقدار جلوه دهد. با اینهمه، در حالیکه ما همه در انتخاب باورهای خود آزاد هستیم، نمی توانیم هر کاری که می خواهیم انجام دهیم، نه در جهانی که در آن از حقوق همگان محافظت می کنیم.
برای درک این مسائل تنها یک سخنرانی کافی نیست. باید گفت و شنودی برقرار شود. در حقیقت، به تعداد بیشماری از گفت و شنود ها در مکان های کوچک و بزرگ نیاز هست، و باید آمادگی وجود داشته باشد که دیدن این تفاوت های فاحش به عنوان دلیلی برای آغاز این گفت و شنود تلقی شود، نه اجتناب از آن.
ولی پیشرفت از ایجاد تغییرات در قوانین سرچشمه می گیرد. در بسیاری از کشورها، از جمله کشور خود من، تامین محافظت های قانونی پیش از به رسمیت شناختن گسترده تر حقوق افراد به تحقق پیوستند، نه بعد از آن. قوانین با تأثیرات آموزنده همراه هستند. قوانین تبعیض آمیز به گونه های دیگر تبعیض اعتبار می بخشند؛ قوانینی که محافظت های برابر را تضمین می کنند بر ضرورت اخلاقی و معنوی برابری تاکید می کنند و آن را به اجرا می گذارند. و در عمل، اغلب پیش از این که بیم و هراس ها ناپدید شوند، قوانین باید تغییر کنند.
بسیاری از افراد در کشور من بر این باور بودند که پرزیدنت ترومن با صدور فرمان یکپارچگی نژادی در نیروهای نظامی ما اشتباه بزرگی را مرتکب شد. آنها استدلال می کردند که این کار همبستگی واحدها را تضعیف می کند.و تنها زمانیکه وی این کار را به انجام رساند، متوجه شدیم که این اقدام چگونه به تار و پود اجتماعی ما، تا حدی که حتی حامیان و مدافعان این سیاست نتوانسته بودند پیش بینی کنند، استحکام بخشید. به همین ترتیب، برخی از افراد در کشور من نگران بودند که لغو سیاست "نپرسید و نگویید" تأثیر منفی در نیروهای مسلح ما خواهد گذاشت. اکنون، فرمانده تفنگداران ویژه نیروی دریایی که زمانی یکی از مخالفان سرسخت الغاء این قانون بود، می گوید که نگرانی های او بی پایه و اساس بودند و تفنگداران دریایی از این تغییرات استقبال کرده اند.
در پایان، پیشرفت با این اراده آغاز می شود که شما حاضر باشید خود را بجای دیگری بگذارید. ما باید این پرسش را برای خود مطرح کنیم:" اگر دوست داشتن فردی که من دوست دارم، یک جرم محسوب شود، چه احساسی خواهم داشت؟ مورد تبعیض قرار گرفتن به دلیل چیزی که نمی توانم آن را تغییر دهم، چه احساسی در من بوجود خواهد آورد؟" این چالش در مورد همه ما؛ در حالیکه در مورد اعتقادات و باورهای عمیقمان تامل می کنیم، در حالیکه می کوشیم تا بردبار باشیم و منزلت انسانی تمامی افراد را محترم شماریم، و در حالیکه به امید ایجاد درک بیشتر با فروتنی با کسانیکه با نظرات آنها مخالف هستیم به تعامل می پردازیم، مصداق دارد.
پنجمین و آخرین مسئله این است که چگونه می توانیم جهانیان را به محترم شمردن حقوق بشر، از جمله حقوق همجنسگرایان، دوجنسگرایان، و دگرجنسگرایان برانگیزیم. بله، همجنسگرایان، دوجنسگرایان، و دگرجنسگرایان باید به پیشبرد این تلاش همانگونه که بسیاری از شما چنین می کنید، یاری رسانند. دانش و تجربه آنها بسیار با ارزش و شجاعت آنها الهام بخش است. ما از اسامی مدافعان شجاع حقوق همجنسگرایان، دوجنسگرایان، و دگرجنسگرایانی که جان خود را در این راه از دست داده اند آگاهی داریم و فعالان متعدد دیگری هستند که تا ابد گمنام خواهند ماند.ولی اغلب، کسانیکه از حقوق خود محرومند، از توانایی لازم برای ایجاد تغییراتی که به آن نیازمند هستند، برخوردار نیستند. اقلیت ها به تنهایی نمی توانند به اکثریت لازم برای ایجاد تغییرات سیاسی لازم دست یابند.
بنابراین وقتی جامعه ای در حاشیه قرار داده می شوند، بقیه ما نمی توانیم بیکار بنشینیم. هر بار که مانعی از سر راه پیشرفت برداشته شده است، مستلزم تلاش های جمعی توسط افرادی بوده که در هر دو سوی مانع قرار داشته اند. در مبارزه برای حقوق زنان، حمایت مردها به صورت عاملی مهم و اساسی باقی می ماند. مبارزه برای برابری نژادی بر کمک و حمایت مردم از گروه های نژادی مختلف اتکاء داشته است. مبارزه با اسلام ستیزی یا یهود ستیزی چالشی برای افراد از همه ادیان است. این امر در مبارزه برای دستیابی به برابری نیز صدق می کند. برعکس، وقتی شاهد انکار و نقض حقوق بشر هستیم و دست به هیچ اقدامی نمی زنیم، این پیام را به انکارکنندگان و نقض کنندگان می فرستیم که آنها در برابر اعمال خود هیچگونه مسئولیتی بر عهده ندارند و در نتیجه به کار خود ادامه می دهند. ولی وقتی دست به اقدام می زنیم، پیام اخلاقی و معنوی بسیار قوی به آنها می فرستیم. طی سال جاری جامعه بین المللی در همین جا، ژنو، به اقدامی برای تحکیم یک موافقتنامه جهانی پیرامون حقوق همجنسگرایان، دوجنسگرایان، و دگرجنسگرایان دست زد. در شورای حقوق بشر در ماه مارس، 85 کشور از تمام مناطق از بیانیه ای برای پایان بخشیدن به جرم شناختن و خشونت علیه مردم به خاطر گرایش جنسی و هویت جنسیتی شان حمایت به عمل آوردند.
در جلسه بعدی این شورا که در ماه ژوئن برگزار شد، آفریقای جنوبی در تصویب قطعنامه ای در رابطه با خشونت علیه جامعۀ LGBT پیشگام شد. اعضای هیئت نمایندگی آفریقای جنوبی درباره تجربیات خود و مبارزه برای برابری انسانی و تقسیم ناپذیری آن سخن گفتند. سازمان ملل با تصویب این قطعنامه برای نخستین بار حقوق همجنسگرایان را در سراسر جهان به رسمیت شناخت. طی سال جاری، کمیسیون حقوق بشر سازمان کشورهای قاره آمریکا واحدی را برای حمایت از حقوق همجنسگرایان، دوجنسگرایان، و دگرجنسگرایان ایجاد کرد- گامی بسوی آنچه که امیدواریم به ایجاد سِمَت یک گزارشگر ویژه منجر شود.
اکنون باید از این گام فراتر رویم و در اینجا و تمام مناطق جهان بکوشیم تا حمایت بیشتری برای حقوق بشر و جامعۀ LGBT تأمین کنیم. در خطاب به رهبران کشورهایی که در آنجا مردم به خاطر همجنسگرا بودن زندانی می شوند، مورد ضرب و شتم قرار می گیرند، و یا اعدام می شوند، من از شما می خواهم این موضوع را در نظر بگیرید: تعریف رهبری این است که هنگامی که مردم شما را فرامی خوانند در مقابل آنها حضور یابید. یعنی دفاع از منزلت انسانی تمامی شهروندانتان، و ترغیب سایر شهروندان به همین کار. یعنی حصول اطمینان از رفتار برابر با تمام شهروندان طبق قانون. بگذارید با صراحت بگویم- منظور من این نیست که همجنسگرایان نمی توانند جرمی را مرتکب شوند و یا اصلا مرتکب جرم نمی شوند؛ آنها درست مانند هر کس دیگر می توانند و مرتکب جرم هم می شوند. و در این صورت باید پاسخگوی اعمالشان باشند. اما همجنسگرایی هرگز نباید یک جرم محسوب شود.
و خطاب به همه کشورهای جهان می گویم که حمایت از حقوق بشر، مسئولیت همه شما نیز هست. زندگی همجنسگرایان نه تنها توسط قانون شکل می گیرد، بلکه با نحوه برخورد و رفتار خانواده و همسایگانشان با آنها شکل می گیرد. الینور روزولت که برای پیشبرد حقوق بشر در سرتاسر جهان فعالیت های زیادی انجام داد، گفت که برخورداری از این حقوق در مکان های کوچک نزدیک خانه آغاز می گردد- در خیابان هایی که مردم در آن زندگی می کنند، در مدارسی که تحصیل می کنند، در کارخانه ها، مزارع و اداره هایی که کار می کنند. این مکان ها قلمرو شما هستند. اقداماتی که شما انجام می دهید، آرمان هایی که خود را وقف آنها می کنید می توانند عوامل شکوفایی حقوق بشر در محل زندگی شما باشند.
و سرانجام، اجازه دهید به همجنسگرایان، دوجنسگرایان، دگرجنسگرایان زن و مرد در سرتاسر جهان بگویم: در هر کجا و در هر شرایطی که زندگی می کنید، چه از یک شبکه حمایتی برخوردار باشید و چه احساس انزوا و آسیب پذیری کنید، لطفا بدانید که تنها نیستید. مردم در سرتاسر جهان به سختی تلاش می کنند تا از شما حمایت کنند و به بی عدالتی ها و خطراتی که با آنها مواجه هستید پایان دهند. این امر در مورد کشور من نیز مطمئناً صادق است. ایالات متحده آمریکا از شما پشتیبانی می کند، و شما میلیون ها دوست در میان مردم آمریکا دارید.
دولت اوباما از حقوق همجنسگرایان، دوجنسگرایان، و دگرجنسگرایان به عنوان بخشی از سیاست جامع حقوق بشر خود و به عنوان یک اولویت در سیاست خارجی ما دفاع می کند. در سفارت های ما، دیپلمات ها در مورد موارد و قوانین خاصی ابراز نگرانی می کنند، و با طیف وسیعی از شرکا برای تحکیم محافظت از حقوق بشر برای همگان فعالیت می کنند. ما در واشنگتن گروه کار ویژه ای را در وزارت امور خارجه برای حمایت و هماهنگی در این زمینه ایجاد کرده ایم، و در ماه های آینده همه سفارت های خود را با ابزاری برای کمک به پیشرفت و بهبود تلاش هایشان مجهز خواهیم کرد. ما برنامه ای را به وجود آورده ایم که حمایت های اضطراری را برای حامیان حقوق بشر جامعه LGBT ارائه می دهد.
امروز صبح، پرزیدنت اوباما که به واشنگتن بازگشته است، نخستین راهبرد دولت ایالات متحده را که به مبارزه علیه سوء رفتار با جامعه LGBT در خارج از کشور اختصاص دارد، ارائه داد. رئیس جمهوری بر اساس تلاش هایی که در وزارت امور خارجه و در تمامی بخش های دولت در دست اقدام است، به تمام سازمان های دولتی ایالات متحده در خارج از کشور دستور داده است تا با جرم شناختن وضعیت و رفتار جامعۀ LGBT مبارزه کنند، و با این کار کوشش های صورت گرفته را برای محافظت از همجنسگرایان، دوجنسگرایان، و دگرجنسگرایان آواره و پناهنده ترویج کنند، اطمینان یابند که کمک های خارجی ما محافظت از حقوق جامعه LGBT را بهبود می بخشد، و سازمان های بین المللی که با تبعیض مبارزه می کنند را مشخص سازند، و به سوء رفتار با جامعه LGBT سریعاً واکنش نشان دهند.
من همچنین با خشنودی اعلام می کنم که صندوق برابری جهانی جدیدی را راه انداخته ایم که از فعالیت سازمان های جوامع مدنی که پیرامون چنین مسائلی در سراسر جهان فعالیت می کنند، حمایت به عمل می آورد. این صندوق به آنها کمک خواهد کرد تا حقایقی را به ثبت برسانند تا بتوانند حمایت خود را هدفمند سازند و دریابند که چگونه از قانون به عنوان ابزاری برای مدیریت بودجه های اختصاص یافته خود، تعلیم کارکنان خود، و ایجاد مشارکت با سازمان های زنان و دیگر گروه های حامی حقوق بشر استفاده کنند. ما متعهد به تامین بیش از 3 میلیون دلار برای آغاز به کار این صندوق شده ایم، و امیدواریم که دیگران در حمایت از آن به ما بپیوندند.
زنان و مردانی که خود را وقف حقوق بشر جامعه LGBT در مکان هایی با شرایط خصمانه کرده اند – و برخی از آنها امروز در این جا در کنار ما حضور دارند – افرادی شجاع و فداکار هستند، و شایستگی تمامی کمک هایی را که به آنها ارائه می دهیم دارند. ما آگاه هستیم که راه پیش رو آسان نخواهد بود. کارهای زیادی برای انجام وجود دارد. اما بسیاری از ما از نزدیک شاهد بوده ایم که تغییر با چه سرعتی رخ می دهد. طی زندگی خود ما، شیوه برخورد رفتار با جامعه LGBT در بسیاری از مکان ها تغییر یافته است. بسیاری از مردم، ازجمله خود من، طی سال ها با تعمق بیشتر و شرکت در مباحث و مناظره ها، و برقرار ساختن روابط شخصی و حرفه ای با افرادLGBT ، عمق یافتن اعتقادات راسخ مان را در این زمینه تجربه کرده ایم.
این سیر تکامل در بسیاری از مکان ها آشکار بوده است. برای بیان نمونه ای روشن در این زمینه، دادگاه عالی دهلی دو سال پیش غیر قانونی بودن همجنسگرایی را در هند لغو کرد. در متن این قانون آمده است، و من نقل قول می کنم، "اگر اصلی وجود داشته باشد که بتوانیم آن را به عنوان طرح زیر بنایی قانون اساسی هند بر شماریم، آن اصل مشمول بودن است."
شکی ندارم که حمایت از حقوق بشر جامعه LGBT افزایش خواهد یافت، زیرا برای بسیاری از جوانان، امری ساده است: همه افراد از این حق برخوردارند که منزلت انسانی و حقوق بشرشان محترم شمرده شود، صرفنظر از این که آنها که هستند و چه کسی را دوست دارند.
عبارتی وجود دارد که مردم ایالات متحده هنگام ترویج دیگران به حمایت از حقوق بشر به آن استناد می کنند: "در سمت درست تاریخ باشید." تاریخ ایالات متحده، داستان ملتی است که مرتب با عدم بردباری و نابرابری مواجه بوده است. ما جنگ داخلی وحشتناکی را به خاطر برده داری تجربه کردیم. مردم از این سو تا آن سوی کشور در ییکارها برای به رسمیت شناختن حقوق زنان، بومیان، اقلیت های نژادی، کودکان، معلولان، مهاجران، کارگران، و بسیاری افراد دیگر شرکت جستند. و مبارزه برای دستیابی به عدالت و برابری ادامه داشته است. کسانی که خود را وقف توسعه فراگیری حقوق بشر نمودند، در سمت درست تاریخ هستند، و تاریخ به آنها افتخار می کند. کسانی که سعی داشتند حقوق بشر را محدود کنند در اشتباه بودند، و تاریخ نیز گواه این مطلب است.
می دانم که افکاری را که امروز مطرح ساختم، پرسش هایی را در مورد این که چه دیدگاه هایی همچنان در حال تکامل هستند، در برمی گیرد. همان گونه که در گذشته بارها اتفاق افتاده است، عقیده بار دیگر با حقیقت تلاقی پیدا می کند، حقیقتی تغییر ناپذیر، مبنی بر این که همه انسان ها آزاد و با منزلت و حقوق برابر آفریده شده اند.
ما باری دیگر به تحقق بخشیدن به واژه های اعلامیه جهانی حقوق بشر فراخوانده شده ایم. بیایید به این ندا پاسخ گوییم. بیایید در سمت درست تاریخ قرار گیریم – به خاطر مردم خودمان، ملت های خودمان، و نسل های آینده ای که زندگی شان بر اساس آنچه ما امروز انجام می دهیم شکل خواهد گرفت.
من در برابر شما حضور یافته ام تا با امید و اطمینان بسیار زیاد بگویم که صرفنظر از درازی راهی که پیش رو داریم، در کنار هم به موفقیت دست خواهیم یافت.
بسیار سپاسگزارم. (تشویق حضار.)