افسانه ای به نام همجنس باز
تاریخ نشر :
کوشش ها برای فهمانیدن مفهوم درست همجنس گرایی
روزگاری از واژه نامناسب همجنس باز به صورت گسترده و توهین آمیزی برای اشاره به همجنس گرایان و حتی تراجنسی ها و دوجنس گرایان و خلاصه هر کسی که از الگوهای جنسیتی دگرجنس گرایانه فاصله داشت استفاده می شد، تا وقتی که خردمندانی در جمع ما پیدا شدند و فریاد برآوردند که این واژه نامناسب است و نمی تواند توضیح دهنده خصوصیات همجنس گرایان و سایر اقلیت های جنسی باشد به این دلیل که پسوند «باز» در زبان فارسی معمولا و بخصوص در افکار عمومی مفهوم به بازی گرفتن و سوء استفاده کردن از چیزی را می دهد برای مثال دختر باز یا کفتر باز، بخصوص هنگامی که واژه اصلی یک واژه ممنوعه و نگو و نپرس باشد برای مثال زن یا دختر یا قمار یا رابطه همجنس گرایانه دیگر شکی باقی نمی ماند که افکار عمومی حداقل در زمانه کنونی تعبیر منفی خود و بار توهین را به پسوند «باز» خواهد چسباند.
هنگامی که این آگاهی رسانی و گفتگو در حال شکل گرفتن بود این طور توضیح داده میشد که روابط همجنس گرایانه درست مانند روابط دگرجنس گرایانه لزوما و در همه موارد به رابطه صرفا از نظر جنسی لذت جویانه و بخصوص تجاوز جنسی و سوء استفاده یک جانبه جنسی محدود نمی شود. همجنس گرایان نیز مانند دگرجنس گرایان طیف گسترده و گوناگونی از روابط را بجای جنس مخالف با همجنس خود تجربه می کنند و همان گوناگونی شخصیتی و رفتاری که در دگرجنس گرایان دیده می شود در همجنس گرایان هم وجود دارد.
از طرفی در طول سالیان گذشته کوشش های بسیاری در جهت آگاهی رسانی در مورد نتایج تحقیقات علمی در مورد همجنس گرایی و اینکه گرایش جنسی از جمله همجنس گرایی یک پدیده مادرزادی و غیر قابل تغییر و غیر اکتسابی است انجام شده، بنا بر این استدلال افراد گرایش جنسی خود را انتخاب نمی کنند و نمی توان گرایش جنسی افراد را تغییر داد پس هنگامی که افراد آزاد و مختار هستند رفتار جنسی مطابق با گرایش جنسی خود را در پیش خواهند گرفت. خود همجنس گرایان هم در سخنان خود به صورت گسترده اعلام داشته اند که با وجود فشارهای فراوان و شدید برای رابطه با جنس مخالف و ازدواج با جنس مخالف هیچ علاقه ای به این کار ندارند و قرار گرفتن در تنگنا و فشار باعث نشده که از علاقه آنها به همجنس کم شود و به جنس مخالف رو بیاورند.
موج جدید کاربردی کردن دوباره واژه همجنس باز
و البته با کمال تاسف اینبار از سوی خود افراد همجنس گرا، این موج سعی دارد با سوا کردن تمام ناهنجاری های رفتاری و اخلاقی از همجنس گرایان و یکجا کردن آن در موجودی به نام همجنس باز یک تصویر منزه و بی عیب از فرد همجنس گرا در مقابل فرد همجنس باز که تمام ناهنجاری ها و پلیدی ها را در خود جمع کرده ارائه دهند.
جدای نادرست بودن چنین تصویر سازی های سفید و سیاه گونه این رویکرد به نوعی لگد زدن بر زیر تمام کوشش های گذشته برای ایجاد درک درست و مطابق با واقعیت از پدیده همجنس گرایی است. در تعاریف مختلفی که از همجنس بازی شده چندین نکته دیده می شود، در بعضی تعاریف همجنس بازی یک پدیده اکتسابی است که از دشوار بودن یا در دسترس نبودن امکان رابطه با جنس مخالف و یا القا ها و تبلیغات و ارتباطات محیطی حاصل می شود، همجنس بازی یک انحراف جنسی است و فرد همجنس باز یک فرد منحرف و فاسد است. فرد همجنس باز تنها برای ارضای غرایض جنسی به همجنس بازی روی می آورد، همجنس بازی حاصل شرایط بی بند و باری جنسی در جامعه است، و بسیاری واژگان و تعاریف دیگر که معمولا بدون هیچ پایه و مایه ای پشت سر هم ردیف می شوند تا معرف همجنس بازی باشند.
این تعاریف از همجنس بازی سبب خواهد شد پرسش هایی در زمینه همجنس گرایی هم مطرح شود، برای مثال :
1- اگر افراد در اثر کمبود های جنسی و فشار محیطی روی به همجنس بازی می آورند یعنی به صورت داوطلبانه و حتی در شرایطی مانند جامعه ایران که رابطه جنسی با همجنس یک جرم و تابوی اجتماعی است رابطه با همجنس برقرار می کنند آیا ممکن است همین روش را بر روی همجنس گرایان بکار برد و آنها را « دگرجنس باز » کرد، یعنی با زیاد کردن فشار و در تنگنا قرار دادن همجنس گرایان سبب شد از شمار همجنس گرایی یا رفتار همجنس گرایانه در جامعه کم شود و شمار دگرجنس بازی در غالب ازدواج یا صیغه یا حتی روابط آزاد بالا برود که به هر صورت با قوانین جمهوری اسلامی و سخنان آخوند ها و همچنین انتظارات اجتماعی و خانوادگی همخوانی بیشتری دارد و از طرفی کمتر از همجنس گرایی یک تابوی اجتماعی است ؟
2- اگر با تبلیغ و ترغیب و یا دادن آزادی جنسی می توان افراد را همجنس باز کرد چرا در طول دست کم این چند قرن اخیر تاریخ بشر که تبلیغات گسترده و مجازات های سنگین و فشار اجتماعی بر علیه همجنس گرایی وجود داشته و از طرفی رابطه با جنس مخالف (از ازدواج گرفته تا روابط آزاد) به شدت تبلیغ و ترویج و تشویق و پشتیبانی می شده و همچنان هم می شود سبب نشده همجنس گرایان دگرجنس باز بشوند ؟
3- اگر گرایش جنسی یک پدیده مادرزادی است پس چطور ممکن است افراد دگرجنس گرا تحت تاثیر شرایط خاص گرایش جنسی دیگری پیدا کنند ؟ برای مثال به این جمله که برای تعریف همجنس بازی نوشته شده توجه کنید : " افرادی به ناچار و به علت دسترسی بهتر به هم جنسان خود ؛ برای ارضا غرایض جنسی به همجنس بازی روی می آورند. در این حالت اگر این شرایط ادامه پیدا کند ؛ فرد به این شرایط عادت کرده و فطرت اصولی جنسی اش که همانا تمایل به جنس مخالف است به مرور تضعیف می شود و به غلط تصور می شود که این فرد همجنس گراست." از این جمله این بر می آید که اگر فردی ناچار بشود با همجنس رابطه برقرار کند پس از مدتی گرایشش به جنس مخالف تضعیف خواهد شد. پس آیا می شود که مثلا همجنس گرایان را وادار به ازدواج کرد و انتظار داشت در اثر گذشت زمان به تدریج گرایش جنسی شان به همجنس تضعیف شود و به جنس مخالف گرایش پیدا کنند؟
آیا فکر نمی کنید اگر تعاریف جدید ذکر شده از همجنس بازی پذیرفته شود پاسخ پرسش های بالا می تواند فاجعه آمیز باشد؟
چه چیز واقعی است
همجنس گرایان و دوجنس گرایان نه انسان های بد تری هستند و نه انسان های بهتری، همان گونه که طیف گسترده ای از شخصیت ها و رفتارها و گرایشات میان افراد دگرجنس گرا وجود دارد همین طیف گسترده میان همجنس گرایان هم وجود خواهد داشت، همان گونه که تنوع طلبی و دلگی جنسی، بهره جویی و سوء استفاده جنسی، تجاوز، ناهنجاری های رفتاری و هر گونه رفتار دیگر در میان دگرجنس گرایان وجود دارد در میان همجنس گرایان هم به همان نسبت وجود خواهد داشت.
همان گونه که ممکن است افراد دوجنس گرایی که بیشتر به جنس مخالف گرایش دارند در اثر دشوار بودن شرایط محیطی روابطشان را بیشتر با جنسی که کمتر به آن گرایش دارند یعنی همجنس متمرکز کنند به همین ترتیب هم ممکن است دوجنس گرایانی که بیشتر به همجنس گرایش دارند به دلیل دشواری روابطشان را بیشتر یا کاملا به سوی جنس مخالف متمرکز کنند.
همان گونه که ممکن است یک فرد دگرجنس گرا یا دوجنس گرا در اثر سردرگمی در گرایش جنسی و هویت جنسی مدتی رابطه با همجنس را تجربه کند و بعد به جنس مخالف روی بیاورد، یک فرد همجنس گرا یا دوجنس گرا هم ممکن است مدتی در اثر سردرگمی در گرایش و هویت جنسی رابطه با جنس مخالف را تجربه کند و بعد به رابطه با همجنس روی بیاورد.
سیاه و سفید کردن موضوعات و تعاریف و برچسب زنی های نادرست نه تنها راه حل مشکلات و مسائل و پدیده های روانی و اجتماعی نخواهد شد بلکه خود به مشکلات افزون خواهند شد و نتیجه ای جز سردرگمی و گمراهی بیشتر افراد و جامعه نخواهد داشت.