همجنس گرایی از دیدگاه کاویان صادقزاده میلانی، پزشک خانواده
تاریخ نشر :
کاویان صادقزاده میلانی، پزشک خانواده مقیم ایالات متحده آمریکا در گفت وگو با ایران وایر میگوید که در عالم پزشکی، همجنسگرایان بیمار نیستند و گرایش جنسی به همجنس بیماری نیست. اما این دسته از افراد به سبب فشارهای عصبی و روانی ناشی از تبعیضهای اجتماعی و اضطرابِ آشکارسازی گرایش جنسی به خانواده خود، در معرض بیماریهای مختلفی هستند. نمونه میآورد که درصد خودکشیهای موفق بین جامعه مردان همجنسگرا به مراتب بیش از مردان دگرجنسخواه است و اضطراب و افسردگی در آنها نمود بیشتری دارد. صادقزاده میلانی میگوید که در حوزه بهداشت عمومی و سلامت روانی همجنسگرایان، بار مسوولیت تنها بر دوش روانپزشکان نیست و پزشکان عمومی نیز میبایست هوشیار باشند و به گرایش جنسی افرادی که نزد آنها میروند توجه نشان دهند. او براین باوراست که گرایش جنسی یک موضوع «انتخابی» نیست و تلاش برای تغییر آن، همچون تلاش برای تغییر رنگ پوست آدم بیهوده است.
تصور کنید که یک آدم همجنسگرا بیاید به مطب شما و از شما بپرسد که آیا گرایش جنسیاش به همجنس خود بیماری است یا نه، پاسخ شما به او چیست؟
پاسخ خیلی روشن است که از نظر پزشکی، روانشناسی و بهداشت عمومی، همجنسگرایی بیماری نیست. ممکن است در بین این گروه اضطراب بیشتر باشد اما این به سبب همجنسگرایی نیست. اضطراب این افراد ناشی از آن است که فشارهای اجتماعی، جامعه، دوستان و گروهها روی این افراد بیشتر است و زیرفشار قرار میگیرند؛ برای نمونه، مدام مجبور هستند که خود واقعیشان را پنهان کنند. فرض کنید جوانی را که در ضمیرش میداند همجنسگراست اما به مادر یا پدرش نمیتواند این را بگوید. چنین آدمی زیرانواع و اقسام فشار عصبی و نگرانی خواهد بود. این فرد ممکن است تحت آزار و اذیت روحی هم قرار بگیرد و در مدرسه زیرفشار باشد. این جاست که پزشک باید هوشیار باشد. ممکن است برخی از افراد گرایش جنسی خود را به راحتی با خانواده در میان بگذارند و آنها هم از او حمایت کنند و مشکلی وجود نداشته باشد. اما در بیشتر موارد این موضوع همراه با تنش است و برای فرد همجنسگرا کلی فشار عصبی و نگرانی در پی خواهد داشت.
پزشکان عمومی به گرایش جنسی افرادی که به مطبشان میآیند، توجه میکنند؟
در کشورهای پیشرفته، براساس تعریف مدرن همجنسگرایی، حدود 10درصد افراد خود را همجنسگرا میدانند. ممکن است در برخی از جوامع آدمها به راحتی گرایش جنسی خود را فاش نکنند، اما به هر جهت 10درصد هر جامعه به همجنس خود گرایش دارند. در دنیای پزشکی برخلاف کوششهای فراوان، خدمات پزشکی این گروه از شهروندان و انسانها آنگونه که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته و از دید بهداشت عمومی در تنگنا هستند و خدمات پزشکی به آنها درست ارایه نمیشود. گاهی ممکن است یک جوان همجنسگرا نخواهد گرایش جنسی خود را شفاف برای پزشک عمومیفاش کند و از آن میترسد که این موضوع در پروندهاش آورده شده و برایش مسالهساز شود. حتا در انگلستان از بیمارمیپرسیم که آیا سیگار میکشد یا مشروب مینوشد، اما ممکن است به گرایش جنسی او که موضوع مهمی هم است، توجه نشود.
برای شمای دکتر چه فرقی میکند که گرایش جنسی بیمار خود را بدانید؟
خیلی مهم است. ما سلامت و بهداشت را براساس تعریف مدرن آن، تنها سلامت فیزیکی نمیدانیم. سلامت روانی و عاطفی هم خیلی مهم است. هنگام معاینه همه وجود یک فرد باید بررسی شود و سلامت کامل شامل سلامت روانی هم میشود. من به عنوان پزشک خانواده، دستکم 25 درصد زمانم را روی زیربنای بیمارهای روانی یا عاطفی، اجتماعی و خانوادگی میگذارم. جامعه همجنسگرا، بیماریهای خاص و نیازهای ویژه خودش را دارد. ممکن است بیشتر وقتها پزشکان درباره ایدز و بیماریهای مقاربتی توجه داشته باشند اما درکناراین بیماریها، نکات مهم دیگری هم هست. مساله یک همجنسگرا که نزد پزشک میرود، تنها و تنها ایدز نیست؛ برای نمونه، درصد خودکشیهای موفق در جامعه همجنسگرای مرد بسیاربالاتر از مردان دگرجنسخواه است. درآمریکا حدود 40 درصد جوانهای همجنسگرا به شکل جدی خودکشی را امتحان و یا به آن فکر کردهاند. این پزشک عمومی است که باید در این موارد هوشیار باشد. همه افراد همجنسگرا یا دگرجنسخواه که به روانکاو یا روانپزشک دسترسی ندارند و روانپزشک خاص خود را ندارند. خیلی از این موارد در همین بخش پزشکی عمومی باید مورد بررسی قرار گیرد. تنها پنج درصد همجنسگراها نزد روانشناس میروند و بقیه آنها اگر با موضوع بهداشتی یا سلامتی مانند افسردگی و خودکشی روبهرو باشند، باید آن را در مسیرهمین خدمات پزشکی عمومی همچون ارایه و تزریق واکسن و معاینه سالانه پیدا کرد. اگر پزشک هوشیار نباشد ممکن است جان یکی از این افراد از دست برود.
یعنی بار مسوولیت تنها برعهده روانپزشکها و روانشناسها نیست؟
بله. سطح تماس یک جوان همجنسگرا با پزشک خیلی بیشتر است تا یک روانشناس. زمانی که یک پسر 19ساله بیاید پیش من و سیگار بکشد من بیدرنگ میفهمم که مشکلش چیست اما بسیاری از افراد در جامعه افسرده هستند و به بهانههای دیگرمانند یک خال روی بدن سراغ پزشکان میروند و آنجاست که من باید تشخیص بدهم که آیا آن جوان اضطراب دارد یا نه و آیا با مسایل روانگردانی دیگری دست و پنجه نرم میکند یا نه. این مسأله در بین جوانهای همجنسگرا بیشتر است. یعنی ممکن است افسردگی داشته باشند اما خودشان هم ندانند مشکل چیست و به دلیل دیگری سراغ پزشک خود بروند و آن وقت این پزشک است که باید حواسش باشد تا آن فرد از دست نرود.
خانمی که هیچگاه رابطه با مرد نداشته، احتمال سرطان دهانه رحم برایش کمتراست ولی صفر نیست. یعنی یک زن همجنسگرا باید معاینه زنانه و پاپاسمیر را مانند سایر زنها داشته باشد زیرا بسیاری از خانمهای همجنسگرا زیرفشار عصبی هستند و به همین سبب سیگار بیشتری میکشند و شاید درصد زیادتری مشروبمینوشند و بچهدار هم نمیشوند. این موضوع روی هم رفته ممکن است درصد سرطان سینه را در بین آنها بیشتر کند. یعنی باید ماموگرافی بهموقع داشته باشند ولی هیچ مطالعهای در این زمینه انجام نشده و بهداشت و تندرستی این زنان از اولویتهای پزشکی نیست. در مورد مردهای همجنسگرا هم تنها بیماریهای مقاربتی نیست که باید مورد توجه باشد. بیماری مقاربتی تنها یک زاویه آن است. به این نمونه توجه کنید؛ سیاهپوستان در آمریکا با استرس، فشار، سرخوردگی و تبعیض بیشتری روبهرو هستند و به همین سبب ممکن است زودتر از سفید پوستان بمیرند. به شکل میانگین، یک سیاهپوست در آمریکا پنج سال کمتر از میانگین سن و سال مرگ یک مرد سفید پوست آمریکایی عمر میکند. چرا؟ چون تمام عمر زیر فشار و استرس عصبی و تبعیض است. خب آدم که نمیتواند رنگ پوستش را عوض کند. رنگ پوست آدم هم خیلی موضوع روشنی است. گرایش به همجنس هم چنین حالتی دارد. شما که گرایش خود را نمیتوانید عوض کنید. صاحبنظران براین باورند که در بیشتر موارد، گرایش جنسی یک همجنسگرا طبیعی است مانند رنگ پوست یک آدم رنگین پوست.
همجنسگراها با چه بیماریهای خاص و ویژهای روبهرو هستند؟
سوای ایدز، سوزاک بیماری شایعی است. البته همه افراد که فعالیت جنسی دارند در معرض این بیماری هستند. انواع مختلفی هم دارد. بیماریهایی است که ممکن است از راه مجاری دهان یا مخاط بینی از شخصی به شخص دیگر منتقل شود یا بیماریهایی که از راه سکس دهانی ممکن است پخش شود. بین خانمهای همجنسگرا ممکن است افرادی باشند که هیچ نشانه بیماری هم حس نکنند اما ویروس دهانه رحم داشته باشند. 14درصد زنهایی که هیچ وقت با مرد ارتباط نداشتهاند در دهانه رحم حالت تغییرات پیش سرطانی دارند. مانند همه زنهای دیگر، این موضوع باید در زنهای همجنسگرا هم پیگیری، تست و پیشگیری در زمان مناسب انجام شود. در همجنسگراها هپاتیت نیز شایع است. بین مردهای همجنسگرا انواعی از بیماریهای مقاربتی هست که برای تشخیص آنها باید معاینه دقیق مقعد انجام شود. بیماری هپاتیت سوزاک و انواع و اقسام ویروسهای «اچ پی وی» که ممکن است سرطانزا باشند از این نوع هستند. بیماریهایی هم هست که حتماً باید نمونهبرداری شوند و به راحتی قابل تشخیص نباشند.
ایدز در بین این افراد چقدر باید مورد توجه قرار بگیرد؟
براساس یک پژوهش در آمریکا که 20سال روی آن کار شده است و بر روی آموزش آن تأکید میشود، 80درصد مردهای همجنسگرا بلد نبودند درست از کاندوم استفاده کنند. این در حالی است که 25سال است در مدرسههای آمریکا روی موضوع کاندوم کار شده است. برای افرادی که با یک بیمار ایدز در تماس-به ویژه جنسی- بوده، باید فوری تستهای ویژهای انجام شود. باید این تستها ارزان بوده و در دسترس پزشک باشد تا بیماران امکان انجام آن را داشته باشند.
اگر فردی روابط جنسی پرخطر داشته باشد باید فوری روی این فرد تست ایدز انجام شود. تستهای سنتی ایدز در این موارد پاسخ نمیدهند چون این تستها هرچند مفید هستند، تنها تا سه ماه قبل فرد را نشان میدهند و از بازه زمانی سه ماه قبل تا کنون را پوشش نمیدهند. روی این فرد باید تستهای دقیقتری انجام شود. افرادی که روابط جنسی پرخطر داشتهاند باید دستکم هر شش ماه یک بار تست شوند چون هرچه ایدز زودتر مشخص شود، درصد کنترل آن بیشتر میشود.
درهمین حال، بیماری ایدز مانند مهندسی است، جزییات خیلی پیچیدهای دارد و تخصص ویژهای نیاز دارد و کار یک پزشک عمومی مانند من نیست. داروهای این بیماری هم دستکم هر شش ماه یک بار عوض میشوند. اگر کسی رابطه جنسی پرخطر داشته و این موضوع را سه سال پشت گوش انداخته باشد و خدای نکرده مبتلا به ایدز باشد، سه سال از بهبود عقب افتاده است.
سفارش شما به پدر و مادری که فهمیدهاند فرزندشان همجنسگراست، چیست؟
عشق و دوست داشتن فرای هویت جنسی و گرایش جنسی افراد است. پس مادرها و پدرها باید فرای این مساله به فرزند خود عشق بورزند. چنین افرادی باید باورهای اشتباه سنتی خود را زیر سوال ببرند و ذهن خود را بسته نگه ندارند. به این فکر کنند که ممکن این حقیقت چیز دیگری باشد. به این نکته توجه کنند که فرزند همجنسگرای آنها به خودی خود در جامعه زیرفشار است و با دشواری و آسیبهای زیادی روبهرو هست و خواهد شد. اگر فرزند همجنسگرای آنها این اندازه شجاعت به خرج داده که گرایش جنسی خود را برای پدر و مادر آشکار کند، باید مورد ستایش قرار بگیرد و پدر و مادرها تلاش نکنند که فشارهای اجتماعی و عصبی را بر این افراد افزونتر کنند. همجنسگرایان در جوامعی مانند جوامع ما به خودی خود مورد اهانت و توهین کافی هستند. در ایران بهویژه، این مشکل بیشتراست چون در فرهنگ و جامعه ما ایرانیها، همجنسگرایی همیشه به اشتباه به عنوان یک بیماری دیده شده است. خیلی مشکل است که ما خود و فرهنگمان را از این بار منفی آزاد کنیم. در فرهنگ ما شوخیها و جوکها هم به همجنسگراها توهین میکنند. پدر و مادرها کمترین کاری که میتوانند بکنند آن است که از فرزند خود حمایت کنند و بدترین کار وارد کردن هزینه عاطفی و روانی بر فرزند همجنسگرایشان است.
در ایران البته باورهای مذهبی افراد هم در این حوزه دخالت دارد.
خب باید به این نکته هم توجه کرد که خیلی از افراد در ایران باورهای مذهبی دارند. حتا برخی از روشنفکران و صاحبنظران ما که خود را اهل مردمسالاری میدانند در مورد همجنسگرایی هنوز بسته فکر میکنند. افراد مذهبی برای باور به حقوق انسانی آدمها چون حق زن، حق کودک، حق بهداشت و آزادی بیان توانستهاند با جستار و مطالعه دینی توجیه پیدا کنند اما هنوز در مورد همجنسگرایی نخواستهاند آن را قبول کنند. سفارش من در این زمینه به این افراد این است که دید مذهبی هم بستگی به خوانش شخص از متون دینی دارد و باید قرائتی از متون دینی ارایه شود که شامل هویت جنسی آدمها هم باشد و آن گامی است که هنوز برخی روشنفکران نتوانستهاند بردارند. هنگامی که سخن از حقوق بشر به میان میآید، دیگر نمیشود در آن استثنا وارد کرد. نمیشود کسی بگوید مدافع حقوق بشر است و از آزادیها دفاع میکند اما حقوق همجنسگرایان را نادیده بگیرد. استثناء که در حقوق بشر وجود ندارد. همجنسگرایی بنابر باور پژوهشگران، گرایشی طبیعی است و این آدمها مورد تبعیض قرار میگیرند. در جامعه ایرانی قرائت مذهبی هم باید به گونهای باشد که حقوق بشر را نفی نکند و زیر سوال نبرد. در مساله همجنسگرایی شاید اگر صاحب نظران در متون دینی بازنگری کنند این امید باشد که به استدلال و برهانی برسند که حقوق همجنسگرایان را هم شامل شود. در این صورت دیگر یک همجنسگرا در ایران لازم نیست بین دین و گرایش جنسی، یکی را انتخاب کند.اگرچه درباره گرایش جنسی، انتخابی وجود ندارد. آدمها که انتخابی همجنسگرا نمیشوند. حالا اگر محیطی هم باشد تفاوتی در اصل ماجرا نمیکند. حقوق بشر، حقوق بشر است بی کم وکاست.
منبع: سایت ایرانوایر - سعید کمالی دهقان