چرا افراد همجنسگرایی را به عنوان بخشی از هویت خود معرفی می کنند
تاریخ نشر :
1- تبعیض
اگر فردی را هل بدهند، برای به زمین نیفتادن باید نیروی خود و مرکز ثقل جسم خود را در جهت مخالف نیرویی که بهش وارد شده بکار ببندد. این اتفاقی است که معمولا در مورد همجنسگرایان رخ می دهد. هر چه تبعیض و فشار بر علیه همجنسگرایان در جامعه ای که در آن زندگی می کنند زیاد تر باشد، نقش هویت همجنسگرا نیز بر جسته تر خواهد شد.
وقتی فردی به دلیل همجنسگرا بودن تمسخر می شود، یا مورد نکوهش قرار می گیرد، اگر نخواهد تسلیم شود و به بردگی ذهنی و جسمی مهاجمان درآید، یکی از موثرترین راه ها برای او تقویت کردن نقاطی در ویژگی های خود است که مورد حمله قرار گرفته، و باز کردن جبهه در همین نقاط برای حمله به طرف مقابل است.
2- نیازهای ویژه
بخشی از سازوکارها و امکانات و کالاهای موجود جواب گوی نیازهای همجنسگرایان نیست زیرا برای غیر همجنسگرایان طراحی و تنظیم شده اند. برای مثال اگر تمام محصولات فرهنگی و هنری موجود تنها روابط دگرجنسگرایانه را پوشش داده باشند، و هیچ اثر و کالای فرهنگی در باره و برای مصرف همجنسگرایان ساخته نشده باشد، سبب خواهد شد بخشی از نیازهای همجنسگرایان بی پاسخ باقی بماند. پاسخ به این نیاز ها، خرده فرهنگ و خرده جامعه ای را پدید خواهد آورد که بخشی از همجنسگرایان با آن احساس همبستگی می کنند، و این همبستگی نیز می تواند دلیلی باشد برای اینکه فرد همجنسگرایی را به عنوان بخشی از هویت خود تعریف کند.
3- نیاز به متمایز بودن
بسیاری از افراد مایل هستند برای جلوه بخشیدن به فردیت خود بر روی بخشی از نقاط تمایز خود تکیه کنند. متمایز بودن لزوما به معنی بهتر بودن و برتر بودن نیست. برای مثال ممکن است فردی که در تهران متولد و بزرگ شده بر روی پیشنه سکونت اجدادش در شهری دیگر تکیه کند و این موضوع را به عنوان عنصری از یگانگی وجودش تعریف کند. یا برای مثال یک دانش آموز که در مدرسه باید لباس متحدالشکل بپوشد بر روی کت خود یک سنجاق سینه نسب کند. متمایز بودن ابزاری برای انسان است تا در جامعه ابراز وجود کند، و فردیت خود را هم به خود و هم به دیگران یاد آوری کند. همجنسگرا بودن نیز در کنار سایر ویژگیها ممکن است از سوی فرد به عنوان یک عنصر هویت دهنده و متمایز کننده مورد استفاده قرار بگیرد یا نگیرد.
نویسنده: فردریک پدرام