ساویز شفائی اخلاق چیست و تفاوت اخلاق فرمایشی با اخلاق پویا کدامست

از دانشنامه همجنس‌گرایان
پرش به: ناوبری، جستجو

اخلاق چیست و تفاوت اخلاق فرمایشی با اخلاق پویا کدامست؟

نوشته ای از زنده یاد ساویز شفائی

‏اخلاق زمانی سازنده است که آگاهانه و متکی بر اطلاعات درست و دقیق و در ارتباط با زمان و مکان و موضوع داوری باشد. اخلاق زمانی ارزشمند است که در ترفیع و تاکید ارزشهای انسانی بکار رود. اخلاق زمانی پویا و ماندگار است که کاربرد آن در دراز مدت به بهسازی و بهزپستی بینجامد.

‏اخلاق پویا در خدمت محافظت گروهی ویژه و یا برای لطمه زدن و یا نادیده گرفتن حق و آزادی دیگر گروهها بکار نمی رود. اخلاقهای فرمایشی اگر که بر پایه فرضیات، کلی بافی، اغراق و افراطهای ذهنی است به کج فکری می انجامد. اخلاق فرمایشی اگر در دفاع از دیدگاه محدود گروهی غالب و یا فرصت طلب باشد دیگر اخلاق نیست بلکه بهانه ای برای انحصاری کردن دستورالعمل هائی است که بیعدالتی را می گستراند.

‏دستور های مذهبی و سنت که دلالت و قضاوت خود را برپایه حدیث و روایات و شواهدی از زمان و مکانی بی ارتباط با واقعیات امروز قرار میدهنده کاربردی برای زمان حاظر ندارند. در شنانحت و بررسی همجنس گرایی بجای کارگیری بهانه و توجیهات پوسیده و جمعبندیهای کور کورانه و اطاعت از باورهای کهنه ( که به ریا اخلاق خطاب میشوند)، نیاز به اخلاقی پویاه کنجکاوی و پژوهش و عدالت و صداقت است. شاید در تکرار متداولها و در درجا زدن در رایج و معمولی و سنت سهولتی باشد. شاید در همصدائی با عوام و عام پسندانه امنیتی باشدی اما رشد اجتماعی و سیاسی نیازمند چالش و ارزیابی نظامهای ‏کهنه است. در مسئولانه برخورد کردن و رفتار نمودن نیاز به شهامت سیاسی و جسارت اخلاقی است. برای منطقی و عادلانه بودن لازم است که پیش داوریها و باورهای کهنه را مرور کرد و اگر کاربرد و ‏معنی ندارند، بکنارشان گذارد.

‏لازمه خوش اندیشی و عدالت، مقابله با جهل و کج فکری و تعصبها ست. موانع مذهبی و اخلاقی شنانحت ارتباطهای عاطفی و جنسی را مشکل میکند و آنها را در محدوده خصوصی ء و شرم آورها و ناگفتنی ها جای میدهد. خشونت بر علیه همجنسگرایان باعث میشود که حضور و آشکاری اجتماعی آنان محدود بوده و جز نمونه های افراطی و اغراق شده، مدلهای محسوس برای قضاوت کمیاب باشد.

‏باورهایی که بر اساس کم دانستن، فرار از دانستن و یا زشت انگاشتن و وقیح پنداشتن است، افراد را به تعصب و ناآگاهی سوق میدهد. آنگاه که تنها خشونتهای جنسی به شمار می آید و ارتباط وگرایش ‏و تمایل و همبستگی های عاطفی و دلبستگی ها نادیده می ماند، قضاوت و ملاک اطلاعات محدود و گمراه کننده است و دلالت و رفتار نشانه انحراف فکری.

‏از اساسی ترین اصولی برای درک همجنسگرائی، متمایز دانستن آن و متفاوت شناختن آن از "همجنس باز" است. پسوند "بازی" دال بر همبازی بودن نیست بلکه نشانه ای از بازی بازیگر غالب با بازیچه مغلوب است. همجنس بازی در گروه بهره کشی جنسی است. "همجنس بازی" یا پدیده "بچه بازی" ( بهتر بگریم کودک آزاری) متعلق به فرهنگ تجاوز، اغوا، وسوسه و بهره کشی جنسی است. در عمل جنسی از انتخاب و اختیار دوجانبه نشانه ای نیست و قربانی "بازیچه" قرار گرفته و حق و احترام و مرتبه و منزلتی ندارد. " همجنس بازی" چون دیگر خشونتهای جنسی گاه به اجبار، ناچاری، تسلیم به خواسته غالب و سرفرود آوردن در مقابل تجاوزگر و حتی با حضور رفتارهای خشونت آمیز است. شناخت و مقابله با خشونت، آزاره آسیب، تجاوز و بهره کشی جنسی لازم است. این شناخت شاید کمک کند که ما آنرا با "گرایش" یکسان نشماریم.

‏همجنس گرائی متکی بر گرایش و ارتباط سالم، و با تا کید بر تصمیم و انتخاب آزاد و دوجانبه است. همجنسگرائی رابطه ایست که عادلانه، آگاهانه، آزادانه و مشتاقانه است. دو فرد با آگاهی از گرایش ‏خود با قبول مسئولیت در مقابل یکدیگره و با شور و شوق رابطه برقرار می کنند. لذت، لذتی متقابل است و نه بهره کشی لذت ستان از لذت دهنده.

‏گرایش زمانی سالم است که به آزار و آسیب روانی، جسمانی، احساسی، بیولوژیکی و یا بهداشتی ‏( اشاعه آگاهانه بیما ریهای مقاربتی) منجر نمی شود. گرایش زمانی سالم است که در محدوده سنتی اجبارها و نقش های تکلیف شده جنسی( غالب و مغلوب و فاعل و مفعول) نمی ماند. گرایش زمانی قابل دفاع است که شوق آفرین و ارتقا دهنده است.

‏تن فروشی بدلیل نیاز مالی، و بهره کشی جنسی به بهانه تفنن و تجربه در این معادله نمی گنجد. اگر ارتباط و رفتار جنسی منجر به خود آزاری و یا دیگر آزاری شودی باید آن را آسیب و آزار خواند. درآنصورت رفتار جنسی وسیله انجام آزار بوده و بنابر این رفتار خشونت و آزار است نه لذت جنسی. من و دیگر همجنسگرایانی که به آگاهی و مسئولیت اجتماعی معتقدیم ، آماده مقابله با پرخاشگری جنسی و آسیب هایی چون کودک آزاری، تجاوز و اشاعه بیماریهای جنسی بعلت بی مبالاتی هستیم. متاسفانه همجنس گرا ستیزان و متعصبان بیزار از همجنسگرائی، عاجز از درک تفاوت گرایش و آزارهای جنسی بوده و با زشت انگاری های خود هر ارتباطی را در محدوده تجاوز محک زده و نفی میکنند. عامل دیگری که به همجنسگرا ستیزی کمک میکند، وجود تعاریف سنتی از جنسیت و نقشهای متحجر جنسی برای مرد و زن می باشد. اگر دستورالعملهای سنت و مذهب مرد را مالک هویت جنسی زن، رئیس خانواده، فاعلی توانمند در وسوسه و اغوا بشمار آورد و زن را در نقش ‏یک مطیع مرد و موظف و مسئول ارضای نیازهای مردی و محتاج به او تعریف کند، گر ارتباطهای جنسی در محور بهره کشی مرد و تمکین زن تعریف شودی جائی برای برابری، انتخاب و گرایش ‏باقی نمی ماند. در فرهنگی با نقش های تعیین شده برای زن و مرد در رفتار جنسی، همجنس گرایان ناقض این نقشها دیده شده و در نظام جنسی آن پذیرفته نمی شوند.

‏مرد همجنسخواهی که نتواند در دراز مدت، همراه دگرجنسگرایان به بهره کشی و بازی های جنسی با "مفعول" زن ادامه دهد تا "مردی" خود را ثابت کند، و زن همجنسگرائی که تاب نیاورد که گرایش جنسی خود را در قالب ارضای مرد محدود کند، در انحراف از رفتارهای چنین نظامی شناخته خواهند شد.

‏قسمتی از فراگیری نقش جنسی برای یک مرد نوجوان، متلک گفتن به دختر، دختربازی، کلفت بازی، جنده بازی و خانم بازی و بالاخره فارغ التحصیل شدن در نقش "مرد خانه" است. همجنسگرائی که ‏خود را در مقام یک تجاوزگر تثبیت نکرده و وظیفه "خطیر" خود را در فرهنگ مرد سالاری بازی ‏نمی کند، خود مواجه با تنبیه و طرد شده و در مقام تحقیر "زن باره" خوانده شده و به او ‏عنوان "اواخواهر"، بچه خوشگل، و یا مزلف داده میشود. مردی که در مرد سالاری به مرتبه جنسی لذت ستان و تجاوزگر نرسد، خود در نزول در این نظام، مضحکه و طرد شده و تجاوز به او مجاز میشود. انگشت رساندن، لب گرفتن، دست انداختن و آزار نوجوانی که شکل و شمایل و یا رفتاری "مردانه" ندارد، متاسفانه در دبستان و دبیرستان و کوچه و بازار ناپیدا نبوده و مثال فراوان دارد.

‏در فرهنگ مرد سالار توان و خواهش جنسی زن زمانی ارزش و اعتبار دارد که در خدمت ارضای مرد است. زن آزاده و یا همجنسگرائی که هویت جنسی خود را مایملک مرد و نقش جنسی خود را تمکین و ارضای مرد بشمار نیاورد، در نظام مردسالار، ناقض وظیفه " زنانگی" لقب گرفته، هویت و تمایل جنسی او بی معناه و بی ارزش خوانده شده و طرد میشود. زنی که "مرد خواه" نباشد، ‏در دنیای مردسالارانه زنی کامل محسوب نمی شود و گرایش او جز شوخی بی اهمیتی بشمار نمی آ ید. همجنسگرا ستیزی در خدمت مرد سالاری و ستم جنسی بکار می آید. همجنسگراسیتزی تثبیت ‏کننده قوانین و محضوراتی است که ایفای نقش های جنسی را ضرورت می بخشد و به تاکید و بقای وظایف جنسی تعیین شده کمک میکند. خوار شمردن و آزار همجنسگرایان، هشداری است تا زن و مرد در قالب نقشهای تکلیف شده خود باقی بمانند و به بازی غالب و مغلوب، فاعل و مفعول، و زن و مرد ادامه دهند و کنترل، غلبه و برتری مرد را حفظ نمایند.

‏همجنسگرا سیتزی-گریزی و بیزاری، مجموعه سفسطه ها و تحریف و تعبیر های متعصبانه است. نادیده انگاشتن عواطف ،گرایش ها و همبستگی ها و تاکید بر تجاوزها و خشونت و نابرابری ها است. همجنسگرا سیتزی-گریزی، فریبکاری و تقلب در شمارش اعداد و آمار است. به بازی اعداد و تفسیر مزورانه و ارائه آن در ذهن همجنسگراستیزان نگاهی بیندازیم:

‏در برابر هزاران میخانه، محل ملاقات، فیلم، ویدثو، کتاب و مجله سکسی، فحشای خانگی و خیابانی ‏که برای دگرجنسگرایان موجود است، همجنسگرایان نیز در تعدادی محدود مشتری بازار جنسی هستند، اما فریبکاران اخلاقی اعداد را معکوس جلوه داده و همجنسگرایان را تنها مصرف کنندگان این بازار خطاب میکنند. در مقابل دهها کودک ازاری و تجاوز به خرد سالان توسط دگرجنسگرایان، یکی دو مورد مشابه بین همجنسگرایان یافته میشود. چرا فریبکاران مبلغ همجنس گرا ستیزی از درک آمار و ارقام طفره رفته و تاکید دارند که کودک آزاری و همجنسگرائی یکی است؟ چرا بجای ‏جلوگیری از بیماری ایدز به حمله و محکوم کردن همجنسخواهان میپردازند؟ و چرا مدعیان اخلاق از یک سو مخالف وصلت و زندگی پایدار همجنسگرایان هستند و از سوی دیگر آنان را محکوم به ارتباطهای ناپایدار میکنند؟ چرا با وجود بالا بودن نرخ طلاق، خیانت و روابط بی فرجام میان دگرجنسگرایان، تنها رابطه همجنسگرایان مورد حمله قرار میگیرد و بی ارزش قلمداد میشود؟

‏چرا زمانی که دو همجنس با تلاش و تصمیم و برنامه ریزی و مقابله با سیستم قضایی میتوانند به خواسته خود برای داشتن فرزند برسند، تصمیم آنان بی ارزش شناخته میشود ولی هزاران بارداری ناخواسته و اتفاقی میان دگرجنسگرایانی که نه قصد و نه توان نگهداری از فرزند را دارنده طبیعی بشمار می آید؟ چرا منطق و آمار و واقعیت در چشم همجنسگرا- گریزان نادیده میماند و ذهن آنان تنها از شعارهای دروغین، خشم و کینه های بی اساس، وحشت های واهی و حدس و فرض و ‏گمان نادرست اشباح است؟

‏ایرانیانی که مدعی نوآوری و تازه خواهی هستند و جز با کامپیوتر300 ‏مگاهرتز و حداکثر شتاب حاظر به کار نیستند و ماشین تحریر را قدیمی و کهنه میدانند، هنوز شعار سنت گرائی و کهنه پرستی میدهند و شناخت و درک همجنسگرائی را تازه و زود میدانند؟ چرا مزوران همجنسگرا-ستیز به بهانه "اولویت نداشتن" موضوع همجنسگرایی، مروج تنبلی فکری و اجتماعی و فرهنگی میشوند ‏و دسیسه سکوت را تشویق میکنند؟ چرا مدعیان روشنفکری و آزادی خواهی و حقوق انسانی، از مسئولیت خود طفره رفته و عوام و مذهبیون را مقصر میدانند؟ خود را خوش فکر میخوانند و متجدد میدانند، اما نصیحت میکنند که ایرانیان و مسلمانان سنت گرا هستند و ظرفیت و شعور درک ‏این پدیده را ندارند، خود را مدافع حقوق همه خطاب کرده اما همجنسگرایان را از "همه" حذف میکنند، خود را حامی آزادی شمرده اما کهنه خواهی را نیاز سیاسی میخوانند؟

‏در ایرانی بودن یا غیر ایرانی بودن، مسلمان و یا بی دین، زن و یا مرد بودن نه افتخاری است و نه ننگی، رفتار ما و آنچه بنام هویت اکتسابی و یا انتخابی خود میکنیم، میتواند باعث غرور و یا شرم شود. همجنسگرا بودن و یا دگرجنسگرا بودن و یا هویت قومی، مذهبی و ملی نه دلیل شرم است و نه بهانه افتخار. اما اگر غیر ایرانی بودن به تبعیض برعلیه ایرانی برخیزد، گر سفید پوست به تحقیر انسانی با پوست تیره بپردازد، اگر مرد زن را ذلیل و ضعیفه بداند، اگر مسلمان خود را برتر و بهایی و یهودی ‏و بی دین و کافر خطاب کند و اگر دگرجنسگرا هویت خود را طبیعی و همجنسگرا را منحرف بشناسد، آنوقت هویت جنسی، مذهبی، ملی و نژادی سبب خودپرستی و بهانه تحقیر دیگران شده و باعث ‏شرم و ننگ است. در "دگرآزاری" نه افتخاری است و نه غروری. نفی دیگران و برتر شمردن خود ‏شرم آفرین است. انحصاری کردن امتیازات برای گروهی ویژه و دریغ آن از بقیه اقلیت ها، رفتاری ‏ضد اجتماعی و ضد اخلاقی است که باید با آن مقابله کرد. غرور همجنسگرایان، نه غرور به هویت جنسی است، بلکه افتخار به بقا آوردن، سالم ماندن و مسئولانه رفتارکردن در فرهنگی است ‏که اطلاعات دریغ شده، حقوق پایمال گرد یده و ستیز و آزار و بیزاری در انواع تحقیرها، تبعیض ها، و آسیب ها رایج است. غرور همجنسگراثی زمانی معنی دارد که همجنسگرا نه به هویت جنسی خود بلکه به رشد، پایداری، سلامت اخلاقی، صداقت و مسئولانه رفتار کردن خود افتخار کند. دگرجنسگرا زمانی میتواند از هویت جنسی خود خرسند باشد که آن را بهانه ای برای آزار و خوار شمردن دیگران نکرده باشد.

‏همجنسگرایان محتاج دلسوزی، تحمل و یا قبول مشروط نیستنا. "دلسوزی" برحال مفلوک،‏"تحمل" آنکس که کم ارزش بحساب آمده و "قبول مشروط" به نام مرحمتی و لطفی در حق آنان که در قبولشان تردید است، نشانه های دیگر عدم برابری بوده و بر اساس خود برتر شماری غالب و تحقیر ضمنی اقلیت است. آنچه همجنسگرایان میخواهند، عدالت در قضاوت، مسئولیت در رفتار و سلامت پندار و اندیشه در میان دگرجنسگرایان است. آنچه همجنسگرایان میخواهند خاتمه دادن به وقیح پنداری و زشت انگاری هاست. آنچه همجنسخواهان میخواهند سلامت سازی ذهنهای آلوده از حدس و گمان و فرض های مضر و غلط است. آنچه ما میخواهیم پاکسازی مذهب ‏و سنت از خشونت و کینه است. همجنسگرایان در مقابل رفتاری سالم و بدور از خشونت های جنسی، امیدوارند که دگرجنسگرایان نیز با انتخابی آگاهانه و مسئولانه به گسترش آگاهی ها و مقابله با ‏تعصب ها بپردازند.

‏بقول خانم اعظم طالقانی "جنسیت در ایران معنای خوبی ندارد" حق با ایشان است. تا زمانی که جنسیت در محدوده مالکیت و تجاوز و وسوسه و اغوا تعریف شود، نمیتواند معنای خوبی داشته باشد. تا زمانی که بینش از همجنسگرایی در جوک و متلک و فحش و شوخی خلاصه شود، ما ‏در آلودگیهای ذهنی در باره جنسیت و همجنسخواهی درجا خواهیم زد.

‏نو اندیشی و دگر اندیشی قسمتی از رشد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است، تا زمانی که آسیب های زن ستیزی، ستم جنسی و همجنسگرا- ستیزی "آزاری" گریزی و بیزاری ناشناخته و ناگفته باقی ‏بماند، نمیتوان ضرری را که از آن حاصل میشود مهار کرد. بیایید تبعیض و تعصب ها را بهتر بشناسیم، محیط فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی خود را التیام بخشیم و به گونا گونی گرایشات جنسی افراد و تنوع در هویت ها را احترام بگذاریم. همجنسگرایان قسمتی از اقوام و آشنایان و دوستان و همکاران ‏ما هستند، آسیب به آنان، آسیب به بافت اجتماعی است که دربرگیرنده جنس و رنگ و نژاد و ‏گرایش های متفاوت است.

‏به امید سالم زیستن.

‏برای مطالعه مطالب بیشتر در اینباره، لطفأ به بخش مقالات در سایت هومان مراجعه کنید:

www.homan.cwc.net

ویا مجله هومان را با ای-میل درخواست کنید:

human@cwcom.net