گروه هومان یکمین سالگرد درگذشت ساویز شفائی

از دانشنامه همجنس‌گرایان
پرش به: ناوبری، جستجو

توضیح: این مقاله در وب سایت گروه هومان منتشر شد.


‏مقدمه: بزودی یکمین سالگرد درگذشت ساویز شفائی، فعال اجتمامی و مدافع حقوق همجنسگرایان، فرا میرسد. داغ شدن مباحث مربوط به حقوق همجنسگرایان در این سایت ، مرا بر آن داشت که بجای نوشتن نظرات خودم، برای بزرگداشت یاد و خاطره ساویز، متن سخرانی او را در نهمین کنفراس بنیاد پژوهشهای زنان برایتان ارسال کم. قرار بود در این کنفرانس عده ای هم از ایران شرکت کنند ‏اما به دلیل گنجاندن مسائل مربوط به حقوق همجنسگرایان در برنامه، از شرکت درکنفرانس، خودداری کردند ، لذا ساویز سخنرانی خود را به این موضوع اختصاص داد.

در راه عدالت جنسی:

‏نیاز به مقابله با غلط اندیشی های همجنس گرا ستیزانه و تعصبات سنتی مرد سالارانه

( متن سخنرانی ساویز شفائی در نهمین کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان)

‏ساویز شفائی در یک خانواده غیر مذهبی در ایران بدنیا آمد. او در جوانی بدنبال کردن مسائل اجتماعی و سیاسی، هنر و ادبیات از جانب خانواده تشویق شد و مدتی به آموختن باله پرداخت. او در سال 1972 (1352 شمسی) یکی از اولین سخنرانی های عمومی در باره همجنسگرائی را در دانشگاه شیراز(پهلوی) عرضه کرد. ساویز پس از دریافت مدرک فوق لیسانس در رشته عمران ملی، مدتی را به کار و تحقیق و تدریس در میان عشایر فارس گذراند و پس از آن در موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی شاغل شد. او در سال 1976 میلادی، برای مطالعه در رشته جامعه شناسی به آمریکا آمد و با سازمانهای صلح و عدالت اجتماعی، گروههای مدافع حقوق اقلیتها، زنان و همجنسگرایان در آمریکا به همکاری پرداخت.

‏ساویز بعدها به عضویت (National Organization for Men against Sexism) با ایدئولوژی فمینیستی در آمد. او سه سال بعد از تشکیل گروه هومان (در سال1991)، از اعضا فعال گروه شد. ساویز ذوق شاعری هم داشت و اشعاری از او بچاپ رسیده است.

متن سخنرانی ساویز

‏خاموش بی حیا

‏از خود مگوی بیش

‏این حرفها بحث انگیز می شود.

‏بیائید قسمتی از یک شعر را با هم مرور کنیم:

.... قصد ما هرگز دخالت نیست در این امر مسئله شخصی است

‏کار روشنفکر ایرانی سکوت است، رویگردانیست، تردید است، تزویر است اسم "گی" بردن خطرناک است

‏گر دفاعی از شما باشد

‏وجهه ما پیش هر سنت گرا. عامی. مسلمان می رود از دست

پیشگامانیم در تغییر اما

‏انقلاب آهسته بایا کرد و با تدبیر


‏پیشروئیم اما

‏نبض شهر در دست باید داشت

تند نباید تاخت

‏جایز نیست هیچ افراط

‏با دفاع از "گی" همه منفور خواهیم شد

‏( قسمتی از نظم گونه "از زبان آنان" نوشته ساویز شفائی)

‏شنیده اید که به این میزگرد و مطرح کردن مسئله همجنس گرایی در این کنفرانس اعتراض هایی شده. طیف مخالفتها گسترده است ولی در محدوده تکرار کلیشه های متداول همجنسگرا ستیزی باقی میماند.

‏بیائید آنها را مرور کنیم:

‏- این موضوع فاقد اهمیت است و اولویت سپاس ندارد.

‏- باید به مسائل مهمتر و اساسی تر ارجحیت داد.

‏- همجنسگرایی پدیده ای فردی است و در فرهنگ ایرانی، مفهوم، معنا و جائی ندارد.

‏- همجنسگرایی دسیسه غرب و کاپیتالیسم است تا جوانان ما را از راه بدر کد.

‏- چرا به مسائل خصوصی و شخصی می پردازید.

‏- صحبت از همجنسگرایی باعث تشویق جوانان به رفتار های منحرف و ناشایست میشود.

‏- چنین میزگردی باعث میشود افراد اعتراض کنند که برگزارکندگان و شرکت کند گان ‏در این کنفرانس همه لزبین هستد و این برای ما خوشاید نیست.

- ‏صحبت از همجنسگرایی برای میهمانانی که از ایران آمده اند خطرناک است و افراد را از شرکت در کنفرانسهای بعدی وحشت زده میکد. این نو آوری ها بی توجهی به موقعیت ایرانیان است و مبادله نظر بین نهضت های درون و برون مرزی را مشکل میکند.

- ‏درک چنین مسائلی برای ایرانیان مشکل است، برایشان زود است، افراد آمادگی ندارند، باید محتاط بود، باید صبر کرد، ایجا جاش نیست.

‏- چین موضوع بحث انگیزی باعث اختلاف نظر و مجادله بین شرکت کنندگان میشود.

معترضان همجنسگرا گریز، راه حل هائی را نیز پیشنهاد کرده اند:

‏- این قسمت برنامه را باید حذف کرد و بجای آن میزگرد دیگری گذارد.

‏- مسئولان باید اعتراف کنند که در انتخاب خود اشتباه کرده اند.

‏- بهتر است که بگویند اشتباه چاپی برده.

‏- این قسمت برنامه را باید تحریم کرد و باید بعنوان اعتراض در آن شرکت نکنیم و قیس علی هذا.

‏توجه میکنید که چه توان و تلاشی بکار رفته تا از گفتاری که هوز آغاز نشده جلوگیری شود: هرچند که لابد اکثر همجنسگرا گریزان، از جلسه گریخته اند، بگذارید به مطالعه این وحشت و نیاز به سانسور درباره همجنس گرائی بپردازم.

‏روند مقابله، پیش داوری، نفی، طرد، تحقیر و تقبیح متاسفانه برای من و دیگر همجنسگرایان، پدیده ای تازه و ناآشنا نیست. در هموفوبیا عنصرهای خشم و گمان و فرض های منفی آنچان عجین ‏و همراه میشوند که جایی و فرصتی را برای نیاز به درک و شناخت و اندیشه و دانستن باقی نمی گذارند، افزونی احساس خشم و وحشت و نفرت، به کاهئش تمایل برای منطق و صبوری می انجامد. در فوبیاهای اجتمامی شناخت ها سطحی و پیشداوریها شتابزده است. شکلهای افراطی و غلو شده ذهنی ‏ناخوشایند جلوه میکنند، باورهایی که بر اساس تعاریف کلیشه ای و سنتی - مذهبی و فرهنگی رایج مستند، جای واقعیت را غصب میکنند، و فرد احساس وحشت خود را بحساب درک و شناخت ‏می گذارد. در فوبیا، توجیه های شبه اخلاقی تاکید کننده و پایدار سازنده احساست منفی میشوند و مقابله با پدیده های ناشناس مبدل به وظیفه شده و بشکل مسئولیت اجتماعی، اخلاقی و مذهبی برای مقابله با متفاوت ها در می آید. در ترجمه هموفوبیا بفارسی من چند معادل را که مکمل یکدیگر هستند، انتخاب کرده ام : همجنسگرا : گریزی، ستیزی،آزاری و بیزاری.

‏همجنس گرا گریزی: شامل وحشت از همجنسگرایان، وحشت از همجنسگرا بودن و یا بحساب آمدن و وحشت از دفاع از همجنسگرایی است. همجنسگرا گریزان، سکوت و فرار را ترجیح داده از بحث و بررسی همجنسگرائی امتناع میکنند ، از شناخت طفره میروند و از معاشرت و آشنائی با فرد همجنسگرا اجتناب میکنند.

‏همجنس گرا بیزاری: گاه خود را بشکل ابزار انزجار و نفرت و گاه در قالب تحقیر، متلک و یا طنز و شوخیهای گزنده و آزار دهنده نشان میدهد.

‏همجنس گرا ستیزی: مقابله با آزادی و حقوق همجنسگرا و در قالب رفتارهایی است که منجر به محدود، مرعوب و محکوم کردن همجنسگراست.

‏همجنس گرا آزاری: گاه بشکل آزار جسمانی و گاه در قالب آزار های روا نی و احساسی همجنسگرایان خود را عرضه میکند. در بحث امروز ما بعلت محدودیت وقت، بیشترین تاکید را بر همجنسگرا گریزی و همجنسگرا ستیزی خواهیم گذاشت، شکلی که در میان شبه روشنفکران و مدعیان سیاسی شایع و مرسوم است.

‏اما قبل از ادامه بحث شاید بهتر باشد به احترام خواهش خاموشی خواهان و هشدار های مبلغان سانسور، چند دقیقه ای به مطلبی بی خطر، غیر بحث انگیز و بظاهر بی ربط بپردازم. کلمه "ایران" در پوستر کنفرانس بوده پس کسی نمیتواند ادعا کند که آماده شنیدن این واژه نبوده و برگزارکنندگان ‏کنفرانس اجازه صحبت از یک تابوی ناشناخته را داده اند. از افتخار ایرانی بودن برایتان بگویم و آنان ‏که هنوز به موضوع "حرام و ناشایسته" همجنسگرایی علاقه دارند میتوانند به جستجوی مشابهت ها بپردازند.

از خاطره ای نه چندان دور برایتان بگویم:

‏در هنگام تغییرهای سیاسی در ایران و آغاز انقلاب، من دانشجویی در دانشگاه سیراکوس در ایالت نیویورک بودم. از جانب بخش جامعه شناسی و گروههای صلح دانشگاه از من دعوت شد که درباره انقلاب ایران و در ارتباط با گروگانگیری و در جهت کاهش تشنج ها و بیزاری از ایرانیان در میزگردهایی شرکت کنم. علنی و آشکار بودن من بعنوان یک ایرانی که از هویت ملی خودم شرم نداشتم باعث شد که دامنه سخنرانیها به سازمانهای مختلف و حتی رادیو و تلویزیون بکشد. در بسیاری از نشست ها ‏عدم رضایت و ناآرامی افراد از شرکت و حضور یک ایرانی، حتی قبل از آنکه من لب به سخن بگشایم، هویدا و محسوس بود. در آن سالها من چندین بار با چهار چرخ پنجر و شیشه های شکسته ماشین ، پیام های تهدید آمیز، تلفن های پرکینه و شعارهای ضد ایرانی روبرو شدم. جالب آنکه عکس العملهای ‏منفی بیشتر از جانب کسانی بود که نه حرفهای مرا شنیده بودند و نه سیاست و درک مرا میشناختند. حمله قبل از آنکه به عقاید من باشد، به "هویت ایرانی" بود. افراد در جستجوی چهره یک ایرانی ‏که بتوانند مورد حمله و آزار قرار دهند و حضور من فرصتی را برای ابراز خشم و وحشت و ‏نفرتشان فراهم میکرد.

‏در حدس و گمانهای هیجان زده و قضاوتهای سطحی و عجولانه متعصبان ضد ایرانی، همه ایرانیان چهره ای واحد می یافتند. ما همه متهم به جنایت مشترکی بودیم. هرچند که من خود را مسلمان نمیدانستم، اما از نظر متعصبان، من یک خشکه مذهب ، بنیادگرای افراطی مسلمان و بانی خشونتهای سیاسی، نقض قوانین بین المللی و دشمن آزادیهای غرب بشمار می آمدم. سالها بود که من با گروه های صلح و حقوق اجتماعی همکاری میکردم، اما در ذهن متعصبان من مظهر تروریسم ، گروگانگیری، آدمکشی و بمب گذاری بحساب می آمدم. من بطور رسمی مقیم آمریکا بوام، اما ‏آنان مرا نماینده و مبلغ رژیم جمهوری اسلامی میدانستند. بعنوان یک طبیعت گرا، من بدن و برهنگی را زشت و وقیح نمیدانستم. از نظر آنان من، بدفاع از حجاب و چادر محکوم بودم. مشابه این ماجرا را شما نیز خود تجربه کرده دید. بسیاری از ما در آن زمان بعلت ایرانی بودن بعنوان موجودی عقب افتاده متعصب مذهبی، وحشی و بدوی، و تروریستی مروج خشونت و بی قانونی بحساب آمده، و با ‏قضاوتهای نا عادلانه روبرو شده و از آنان آسیب دیده دیم.

‏شکی نیست که تروریستهای مسلمان و خشونت گستران حزب الله وجود دا شته و دارند، اما سئوال من در آنزمان آن بود که چرا همه افراد یک ملت به ناحق مسئول رفتار های افراطی گروههای حاشیه ای شناخته می شوند. چرا عدالتی در این محکوم سازی، سلامتی در داوری و نشانی از آگاهی در شناختهای متعصبان نیست.

‏اگر زمانی متعصبان ضد ایرانی به طرد و نفی ما ایرانیان میپرداختند، امروز بسیاری از ایرانیان همجنسگراستیز الگویی مشابه را در قالبی دیگر در مورد همجنسگرایان بکار میبرند. امروز و هنوز هم من بعنوان یک همجنسگرا مواجه با تعصب های پرآزار از جانب ایرانیانی هستی که قبل از آنکه حداقل شناخت را داشته باشند، به قضاوتهای کلیشه ای و منفی و حمله و آزار میپردازند.

‏متعصبان ایرانی که اخلاق، رفتار، روش زندگی و انتخابهای من اطلاعی ندارند، حق داوری پیش ساخته و کورکورانه را به خود داده و در کج فکری ها و انحراف از عدالت و آگاهی، مرا کودک آزار، تجاوز گر جنسی، فاسد، اشاعه دهنده ایدز، بیمار روا نی و بی اخلاق خطاب میکنند و بی تامل به نفی، طرد، ترک، تحریم و تحقیر و تنبیه من و همجنس گرایان میشتابند.

‏متاسفانه، بسیاری از همجنسگراستیزان فراموش میکنند که مشکلاتی چون کودک آزاری، تجاوز، بی احتیاطی و بی مسئولیتی جنسی، فحشا و خشونت های جنسی در سطحی گسترده در میان دگرجنسگرایان هم وجود دارد. همجنسگرا ستیزان بجای مقابله با مشکل، آن را استثنائی در گروه خود و در میان اکثریت بحساب آورده و بعنوان خصوصیت اقلیت همجنس گرایان و ‏قاعده ای برای آنان میشمارند.

‏کاهش هر مشکل با درک مشکل و تلاش برای یافتن راه حل امکان پذیر است. محکوم و مقصر اعلام کردن یک گروه و نادیده انگاشتن ابعاد یک مشکل دردی را دوا نمیکند. خشونتهای گروهی و تجاوز به حقوق اقلیتها همیشه با توجیه و بهانه همراه است. گاه به بهانه "عرق ملی"، "غیرت جنسی"، "غرور مردانه" و یا "فرمان خدا" آزار به همجنس گرا توجیه میشود.

‏برای کوتاه کردن مطلب قسمت دوم مقاله ساویز بنام اخلاق چیست ، حذف شده است. اما متن کامل سخنرانی ساویز و مادرش در کنفرانس، در شماره 13 ‏مجله هومان بچاپ رسیده است. و علاقمندان میتوانند آنرا از گروه هومان درخواست کنند: homan@cwcom.net